لوستر های غول پیکر تمام سالن رو به رنگ طلایی در اورده بودند صدای موسیقی ملایمی از گوشه سالن با پچ پچ های مهمان ها مخلوط شده بود
لباس های پف پفی دوشیزه ها که باعث اعصاب خوردی مستخدم ها میشد به همراه جلیقه و کت های کوتاه و بلند مردان نمای درستی از یک مهمانی سلطنتی به نمایش میگذاشتند
با باز شدن در های طلا کوب شدهِ سالن همه به احترام مرد خم شدند پادشاه به همراه تک پسرش کیم سوکجین با وقار قدم به جلو میگذاشتند و به جرعت میشه گفت چشم تمامی خانوم ها و حتی مردان روی اون ولیعهدِ زیبا چهره زوم بود
هرچند که چشم های خرمایی اون تنها به دنبال یک شخص میچرخیدند شاهزاده سرزمین شمالی..
***
جامی که سرخی داخلش همرنگ جلیقه تنش بود رو به لب هاش نزدیک کرد هیچ علاقه ای به حضور داشتن در اون جشن نداشت اما مگه میشد توی تولد خودش نباشه؟
تلخندی میون نوشیدنش زد و با بیرون دادن نفس گرمش به حضار درون سالن خیره شد
-سرورم
صدایی متعلق به مشاورش بلند شد بدون برداشتن نگاهش از روی پسری که موهای طلاییش اون رو به یاد معشوقش مینداخت جواب داد
+هوم؟
-یه چیزی.. توی لیست مهمان ها دیدم
+خب؟
-گویی چوی سوبین مشاور کیم نامجون گروه رقصنده هارو عوض کرده
نفسش رو بیرون داد هیچ اهمیتی نمیداد چرا باید میداد؟ مثلا با عوض شدن رقصنده ها قرار بود چه اتفاق خاصی بیوفته؟ بکشنش؟ اونکه از همین الانم مشتاقش بود
+از دیدن تناسخ پیدا کردنش خوشحال شدی جونگکوک؟
بحث رو عوض کرد و باعث شد اخم های نقاش از به یاد اوردن شخصیت سرتق و یکدنده شوگا توی هم برن
-اون.. مثل یونگی نیست
+چیش فرق داره؟
عینک روی بینیش رو عقب داد و با بیرون دادن نفس حبس شدش بعد از هزار سال دوباره مثل قبل حرف زد همونقدر صمیمی و راحت
-یونگیِ من هیچیوقت واسه یه بستنی چهار متر دنبالم نمیکرد یا واسه اینکه بهش درمورد زندگیت بگم از شب تا صبح پشت در اتاقم نمینشست و با صداش مخمو نمیخورد
صدای خنده نرمی که از کنارش بلند شد اخم پیشونیش رو بیشتر کرد و باعث شد با همون لحن به غر زدنش ادامه بده
-باورت میشه از دیروز تا الان دنبالمه؟ حتی الانم چون اجازه نداشت وارد مهمونی شه اینجام دلم میخواد با همین دستام خفش کنم ته
جامش رو خالی کرد و با برگردوندن سرش به دوست صمیمیش خیره شد اینکه اون شوگا تنها با یک روز حضورش تونسته بود شخصیت منزوی جونگکوک رو دوباره سر حال بیاره جای تعجب داشت
YOU ARE READING
The specifled pair|VMIN✓
Fanfiction﹝جفت مقدر شده﹞ +خدایان اشتباه میکردند... خوبی و بدی همو کامل نمیکنن بلکه همو ذره به ذره از بین میبرن من باید نابود شم تا تو کامل شی تهیونگ کاپل اصلی:ویمین ژانر: تاریخی(اروپایی نه چوسان) سلطنتی اسمات تخیلی رمنس وضعیت:فصل اول اتمام یافته، فصل دوم درح...