اب دهن تلخ شدش رو قورت داد نگاهش رو از چشمای تیره شده جفتش گرفت و قدمی به سمت عقب برداشت میترسید! از کسی که خودش رو وی معرفی کرده بود.. میترسید
میخواست برگرده از پله ها بالا بره و خودشو توی یکی از اتاقای کلبه قایم کنه اما هنوز قدمی برنداشته بود که کمرش اسیر دست های قوی مرد شد بدنش رو جلو کشید دست های بزرگش رو دور کمر ظریف مو طلایی حلقه و با نیشخندی که عجیب ترسناک بود سرش رو به سمت گوشش کج کرد
-کجا جیمینم؟ این مرد خودخواه اجازه نمیده ببینمت با اینکه.. من اون کسیم که جفتشی اما اجازه دیدنت رو بهم نمیده ظالمه نه؟
انگشت اشارش رو روی خط گونش کشید و نگاهش رو به تک تک اجزای صورت فرشته گونش داد زیبایی به تنهایی برای بیان اون صورت کافی نبود وی میبایست برای بیان ارزش واقعی اون اجزا سال ها مطالعه میکرد لغت های کشور های دیگر رو یاد میگرفت تا شاید در فرهنگ لغت سرزمینی دیگر کلمه ای در وصف اون پیدا کنه
-چقد مشتاق دیدنت بودم
با حسرت زمزمه کرد و یکدفعه سرش رو جلو برد مو طلایی ترسیده کمی خودش رو عقب کشید اما نتونست مانع فرو رفتن سر پسر بزرگتر توی گردنش بشه
وی بدون لمس پوست لطیفش عمیق تنش رو بو کشید هنوز تحدید سر سخت تهیونگ از لمس نکردن جفتش رو به یاد داشت اهی از سر لذت از گلوش خارج و با لبخندی کنار گوش پسر ترسیده زمزمه کرد
-تنها یک بار تونستم بوی کیپریپدیوم رو حس کنم و حالا برای بار دوم اون رو از تنت استشمام میکنم هومم حس زنده بودن
زبونش رو روی لاله گوش پسر کشید به درک که نیمه دیگرش مجازاتش میکرد اون نمیتونست بدون لمس جفتش دوباره توی اون بدن زندانی بشه
جیمین ضربان بالای قلبش رو احساس میکرد با تردید دستش رو بالا اورد اون رو روی سینه مرد گذاشت و با صدای لرزونی درخواست کرد
+ب..بزار برم
-بری؟
صدای متعجب و بعد عقب رفتن یهوییش اون رو شک زده کرد پادشاه به جسد تیکه تیکه شده گوشه اتاق اشاره و بعد با لحنی که انگار دلخور بود گفت
-ولی میخواستم با هم قلب و شش هاش رو در بیاریم
همین یک جمله کافی بود تا مو طلایی دستش رو جلوی دهنش بگیره و به سرعت از پله ها بالا بره حتی حین بالا رفتن متوجه صدای کریح قهقه مرد شد قطره اشک شوری از گوشه چشمش به پایین لغزید مگه چیکار کرده بود که مجازاتش عاشق همچین فردی شدن بود؟اوه نه مجازاتش جفت شدن با همچین فردی بود..
نباید سریع تصمیم میگرفت اما صدای زن توی گوشش پخش شد
"-شما دوتا نمیتونید باهم باشید مگر اینکه یکیتون دست به عوض کردن خودش بزنه و اون یک نفر تویی.. تو جیمین"
YOU ARE READING
The specifled pair|VMIN✓
Fanfiction﹝جفت مقدر شده﹞ +خدایان اشتباه میکردند... خوبی و بدی همو کامل نمیکنن بلکه همو ذره به ذره از بین میبرن من باید نابود شم تا تو کامل شی تهیونگ کاپل اصلی:ویمین ژانر: تاریخی(اروپایی نه چوسان) سلطنتی اسمات تخیلی رمنس وضعیت:فصل اول اتمام یافته، فصل دوم درح...