Part20

1.4K 363 159
                                    

با حس سنگینی دور گردنش اخمی روی پیشونیش نشست بدون اینکه چشم های بستش رو باز کنه دستش رو بالا برد

دستش رو روی جسم دور گردنش کشید عضله و تار های مو اندکی رو زیر دستش رد کرد ساعد کسی دور گردنش حلقه شده بود

اروم چشم های بستش رو باز کرد نفس عمیقی کشید و با استشمام بویی شبیه به بوی سوختن چوب که به تازگی بیشتر توی دماغش میپیچید با اسودگی چشم هاش رو بست

تهیونگ درست مثل هر شب عین یک عروسک توی بغلش کشیده بودش و با انداختن پاهاش و دستاش روی بدنش اجازه کنار کشیدنش رو میگرفت

-ولیعهد

با صدای خواب الود و خش دارش صداش زد

-شاهزاده

اخمی روی پیشونیش نشست کاملا میدونست که پسر بزرگتر بیداره چراکه نفس هایی که پشت گردنش رو میسوزوند برعکس چند دقیقه قبل کاملا نامنظم بودند

دست هاش رو دور ساعدش حلقه کرد و با خم کردن سرش دندون هاش رو توی پوست و گوشتش فرو برد

+اخ وحشی

با عقب کشیدن جفتش دستشو ول کرد بی توجه از جاش بلند شد و موهای بهم ریختش رو بیشتر بهم ریخت به صورت اخم الود پسر روی تخت نگاهی انداخت

لب زیرینش رو لای دندون هاش برد احمق! چطور یادش رفته بود اون یه پرنسِ

-ب..ببخشید

+گاز گرفتن دست ولیعهد کشور عواقب خوبی نداره کیم جیمین

-داشتین خفم میکردین شاهزاده

تهیونگ ابرویی بالا انداخت مو طلایی دیگه به اندازه قبل ازش حساب نمیبرد از روی تخت بلند شد با حرکت دادن شونه هاش بال های مشکی بلندش رو بیرون اورد و با جلو رفتن بال هاش درست مثل روز ازدواجشون پسر کوچیکتر رو توی خودشون حبس کردند 

و باز هم مثل همیشه مو طلایی، افسون شده دستش رو بالا برد و با لطافت روی بال هاش کشید

دلیل و برهانی نداشت جیمین تنها با دیدن رنگ شب اون بال های عظیم و عجیب احساس میکرد لازمه اون هارو نوازش کنه درست مثل پرنده ای زخمی که لازم داشت با نوازش شدن احساس ترسش از مردن رو به فراموشی بسپاره

+هومم

صدای از سر لذت شاهزاده اون رو مشتاق تر میکرد بال ها رفته رفته بیشتر بهم میرسیدند و زندان کوچکشون رو تنگ و تنگ تر میکردند تا اونجایی که دست های جیمین با دیدن صورت از سر اسودگی و چشم های بسته ولیعهد به خود جرعت دادند تا بیشتر پیشروری کنند از کنار سرش عبور و ریشه بال هایی که توی وجودش بود رو لمس کرد

+اه

حس خوبی داشت ولیعهد دست هاش رو دو طرف کمر پسر گذاشت اون رو به خودش نزدیک تر کرد و از اونجایی که میدونست ادامه دار شدن این لمس ها قرار نیست به اتفاق خوشایندی ختم بشه با اکراه لب هاش رو به گوش موجود توی بغلش نزدیک کرد

The specifled pair|VMIN✓Where stories live. Discover now