11 : ـآغوش آبیـ

4.1K 918 380
                                    

تهیونگ عادت داشت بلند بلند با خودش حرف بزنه، ولی وجود جونگکوکی که کنارش خوابیده بود اینکار رو براش مشکل میکرد برای همین تصمیم گرفت لپتاپ و گوشیش رو برداره و روی کاناپه سه نفره ی هال به کنجکاویش ادامه بده.

همونطور که روی کاناپه لم داده بود، نگاهی به مخاطبینش انداخت، بجز چند مورد بقیه براش آشنا بودن.

بعد سراغ پیام هاش رفت و فقط با دو مخاطب رو به رو شد. اولین مخاطب که به بالای صفحه سنجاق شده بود جونگکوک بود، انگار هیچکدوم از اون دونفر زیاد اهل چت کردن نبودن چون جملات یک کلمه ای و ساده ای بینشون رد و بدل میشد.

ته : "منتظرتم"

کوک : "رسیدی؟"

کوک : "مراقب خودت باش"

ته : "بیا اینجا، من برات درستش میکنم"

کوک : "غذا خوردی؟"

ته : " هوا سرده، ژاکت مشکیه رو بپوش"

کوک : " میام دنبالت"

ته : " با احتیاط برون"

کوک : " زیبا شدی"

ته : " دوست دارم"

کوک : " نفس گیر به نظر میای "

ته : " پس شاید بهتره یه نفس عمیق بکشی "

کوک : " از بیرون غذا نگیر برات ساندویچ درست کردم "

ته : " دلم برات تنگ شده "

کوک :" منم دوست دارم"

بیشتر مکالمات کوتاه و تکراری بودن.
و البته پر از حس، تهیونگ حس میکرد تمام اون جملات کوتاه توی دل خودشون " عاشقتم" رو فریاد میکشن.

همه چیز دست به دست هم میدادن تا تهیونگ بیشتر و بیشتر گیج بشه.

مخاطب بعدی به اسم سیو نشده بود. و بیشتر شبیه یک مکالمه ی یک نفره بود تا چت دونفره.

" باید کاری که بهت گفتم رو انجام بدی"

"فکر کردی با نادیده گرفتنم میتونی منو از زندگیت حذف کنی کیم تهیونگ؟"

" تولدت مبارک آقای جئون تهیونگ، امشب مهلت آخره، اگه کاری که گفتمو انجام ندی خودت میدونی چی میشه، مگه نه؟"

" توی لعنتی ،کثیف ترین آدم دنیایی تهیونگ، ازت متنفرم ، متنفرم که تمام اون مدت بهت اعتماد کردم و حالا تو جوری رفتار میکنی که انگار منو نمیشناسی "

" منو نادیده نگیر، من رو نادیده نگیر لعنتی"

" آقای جئون امشب خیلی جذاب بنظر میرسه، مگه نه؟ "

" فکرشو بکن، وقتی فردا جسدم روی تخت پیدا بشه با یک نامه ی خودکشی بلند بالا، اوه.. چقدر برات بد میشه مگه نه؟ "

" تو حتی یه ذره هم خودتو مقصر نمیدونی تهیونگ، حتی یذره هم احساس گناه نداری"

" باشه، من تسلیمم، یادت باشه، هر اتفاقی که برای من بیوفته مسئولش تویی. مسئول تمام اتفاقات توی لعنتی ای."

Back to Blue Side | BTBS | KookvWhere stories live. Discover now