39 : سی‌آه

3.7K 747 489
                                    

رقص نور سرگیجه‌ی ملایمی بهش میداد. به معنای واقعی روی مبل لش کرده بود و ران های عضلانیش رو آزادانه به نمایش میذاشت. چشم‌هاش از تاثیر الکل و بی‌خوابی خمار و تیره بنظر میومد. توی این جمع آشنا ولی غریبه، هیچوقت تا این حد مست نمی‌کرد، مگر اینکه مطمئن می‌بود جیهوپ اونجاست، تا وقتی که از شدت منگی نمی‌تونه روی پاهاش بایسته، تا خونه کولش کنه.
تصور اینکه جانگ بزرگ با اون پرستیژ،جلوی تمام افراد زیروباکس کولش کنه، باعث شد پوزخند بزنه. قوطی فلزی آبجو رو توی دست فشرد و وقتی صدای درهم فشرده شدن آلومینیوم رو شنید، روی مبل رهاش کرد.
امشب جشن بزرگی برای جیهوپ بود و تهیونگ قصد نداشت با تا خرخره مست بودن و افتضاح به بار آوردن، شادیش رو ازش بگیره. هرچند خودش کسی بود که از اول این لذت رو برای هوپ ایجاد کرد. با پودر کردن فک "مکس ایوا" - بوکسر اکیپ رقیب و روسی تبار- حسابی ترشح سروتونین رو توی مغز هوپ زیاد کرده بود.

بلند شد و چشمهاش رو مالوند. بدون رد شدن از سط جمعیت، مبل رو دور زد و بعد از گذشتن از میز چوبی و جواهرنشان پوکر، راه اتاق کار جانگ رو در پیش گرفت.

وارد راهروی خلوت اون زیرزمین شد و سعی کرد از چشمهاش استفاده کنه تا تشخیص بده اتاق جیهوپ دقیقا کدوم رنگ کوفتی بود.
در سفید یا در سیاه؟

اما صدای پایی حواسش رو پرت کرد. تهیونگ از اینکه کسی حواسش رو موقع انتخاب های سخت پرت کنه متنفر بود. برگشت و نگاه پر از عصبانیتش رو به پشت سرش دوخت.
- صدای قدم‌هاتو خفه کن. نمیبینی سعی دارم تمرکز کنم؟

پسر جوون و بلوندی که اونجا ایستاده بود، فکش رو روی هم فشار داد. از ظاهرش مشخص بود که اهل زیرو باکس نیست. چون زیرو باکس به دستور جانگ به طرز نژاد پرستانه‌ای فقط به آسیایی ها خوشامد میگفت و این پسر، از صد فرسخی داد میزد که "من روس‌ ام"

فحشی به روسی داد و دادی کشید و مشتش رو بالا آورد و تا به سر تهیونگ بکوبه،و تهیونگ فکر کرد که در اتاق کار جیهوپ سفید بود یا سیاه و جاخالی داد.

-تو حرومزاده‌ی آسیایی، فکر کردی میتونی به همین راحتی از زیر کار فاکیت شونه خالی کنی؟! هیچ تخمی نیست که بتونه با پسر رئیس شاخ به شاخ بشه و زنده بمونه.

و مشتش رو این‌بار به سمت شکم تهیونگ نشونه گرفت و تهیونگ فکر کرد توی شکمش چی داره؟ آبجو، چندتا بادوم قهوه‌ای سوخته و برشته و... هیچی. از صبح هیچی نخورده بود و قطعا اگه الان به جای غذا مشت میخورد، بالا میاورد. تهیونگ نمیخواست بالا بیاره. بلکه میخواست به یاد بیاره در اتاق جیهوپ چه رنگیه تا بتونه بره و اونجا و روی کاناپه‌ی سبز رنگش لش کنه. برای همین دوباره جاخالی داد. به نوعی طعنه آمیز بنظر میرسید چون حتی تلاش خاصی هم نمیکرد تا از خودش دفاع کنه. فقط اون جوجه روس زیادی برای ضربه زدن بهش، افتضاح عمل میکرد. شاید باید بهش یاد میداد؟

Back to Blue Side | BTBS | KookvWhere stories live. Discover now