9 : ـشعله‌ی آبیـ

3.9K 967 308
                                    

نیو ریدر ها به قلب نویسنده خوش اومدید ^^
ریدر های قدیمی، جاتون گرم و راحت هست تو قلب بنده؟ ^^

غذای بیمارستان سوپ مرغ و لیمو بود، که به محض ورودش به اتاق توسط جونگکوک وارد سطل زباله شد؛معده ی تهیونگ الان توی وضعیت حساسی بود و از طرفی بدنش نیروی کافی نداشت پس کوک تصمیم گرفت به جای غذای آشغال بیمارستان، یکم به همسرش گشنگی بده تا به خونه برن تا اونجا یک غذای مقوی براش درست کنه.

اینطوری شد که به خونه برگشتن، جونگکوک دوتا پیتزا برای جیمین و البته کیم سوکجینی به سختی باهاش آشنایی داشت سفارش داد.

خودش هیچ میلی به غذا نداشت، این مکانیزم غذا نخوردن در مواقع ناراحتی یک جور سیستم دفاعی برای بدنش بود چون میدونست به محض خوردن غذا همش رو بالا میاره، و صادقانه الان حال روحیش افتضاخ بود پس بیخیال غذا خوردن شد.

جین و جیمین روی کاناپه ی سه نفره نشسته بودن، جونگکوک از اون کاناپه میترسید، یک یادداشت ذهنی برای خودش گذاشت تا مبل های هال رو به کل عوض کنه و بعد به سمت آشپزخونه رفت در کمال تعحب تهیونگ با کنجکاوی به دنبالش راه افتاد و به همه چیز با دقت نگاه میکرد.

_ هی.
تهیونگ با حالت معذبی سعی کرد توجه جونگکوک رو به خودش جلب کنه، هنوز با گفتن اسمش راحت نبود.

نگاه پسر منتظر اما خسته به سمتش برگشت.
_جانم؟

همه چیز توی ذهن تهیونگ زیادی پیچیده بود، فرض کنید امشب درحالی بخوابید که به سختی سعی در خرید خونه و ماشین دارید، دو جا همزمان کار میکنید و به کالج میرید اما فردا صبح که از خواب بیدار میشید، صاحبِ خونه، ماشین و احتمالا شغل و بدتر از همه همسری میشید که وقتی با "هی" و غیر مودبانه صداش میکنید، با یک صدای خش دار و لعنتی و ژست خاص با "جانم" جوابتون رو میده.

_ من لباسام رو کجا باید عوض کنم؟

_اون دری که کنار تابلوی آبی رنگه، اتاق خوابمونه، کمد و لباسامون مشترکه تقریبا، پس هر لباسی که خواستی میتونی بپوشی.

جونگکوک خیلی معمولی توضیح داد، به طرز ضایعی ای به هرجایی به جز تهیونگ نگاه میکرد، پسر که از این نادیده گرفته شدن حرصش گرفته بود بدون تشکر به سمت اتاق راه افتاد.

موشکافانه به تک تک وسایل خونه، رنگ ها، طرز دکور وسایل و تابلو ها نگاه میکرد تا یک رد کوچیک پیدا کنه، یک رد پا از خودش.

ولی به طرز ناامیدانه ای، اون خونه و همه چیزش میلیارد ها کیلومتر با علایق و سلیقه تهیونگ فاصله داشتن. اون طراحی های روشن، گل و گیاه و تابلو های نقاشی.

برای آخرین تلاش، در کمد سفید رنگ رو باز کرد تا حداقل اونجا بتونه اثری از خودش پیدا کنه.

Back to Blue Side | BTBS | KookvOnde histórias criam vida. Descubra agora