🔥pay attention to me (Changjin)

713 48 9
                                    

🔥اسم: به من توجه کن
🔥ژانر: اسمات
🔥کاپل: چانگجین

_هیونجین دیگه داری عصبیم میکنی..
با بی محلی دوباره پسر، عصبی لیوان توی دستشو سمت دیوار پرت کرد..صدای شکستنش هیونجین رو از جا پروند..

میدونست که داره زیاده روی میکنه اما واقعا از دست دوست پسرش ناراحت بود..از جاش بلند شد تا به اتاق بره و از این جو سنگین نجات پیدا کنه ولی مچ دستش اسیر انگشتای قوی جانگبین شد...

_هیونجین منکه معذرت خواهی کردم.. من نمیتونستم جلوی اون همه دوربین اون دختر رو پس بزنم
با فریاد توی صورت پسر گفت ومچ دستشو بیشتر فشار داد تا جایی که صدای آخ هیونجین به گوش هاش رسید:

+ولم کن چانگبین... تو حتی بعد از اون کلی با فلیکس شوخی های رومخ کردی.. این بیشتر اذیتم میکنه میفهمی؟!
همونطور که سعی در آزاد کردن دستش داشت متقابلا فریاد زد..

با فشار بیشتر دست چانگبین نگاهشو به چشماش داد تا فریاد دیگه ای بزنه اما با دیدن چشم های قرمز شده از عصبانیتش و رگ های بیرون زدش، بی حرکت، ترسیده، فقط ایستاد

_هیون من چندبار بگم هرکار که میکنم بازم قلبم مال توئه مگه من وقتایی که به جونگین میچسبی یا با مینهو هیونگ شوخی میکنی این مسخره بازیا رو در میارم؟!
با لحن ترسناکی گفت وبعد از جواب نگرفتنش با خشم فریاد زد:
_چیزی گفتم بهت؟! بی محلی کردم بهت؟!

هیونجین ترسیده سرش رو به معنی نه تکون داد ولی این چیزی از عصبانیت پسر بزرگ تر کم نکرد.. به زور هیونجین رو سمت اتاق کشید و روی تخت پرتش کرد..و بعد از برداشتن کرواتش از کمد توی راهش سمت پسر رفت..

دستاشو محکم، بی توجه به مچ ظریفش به تخت بست و شلوارو باکسرشو تو یه حرکت پایین کشید..
هیونجین با پاهاش سعی داشت چانگبین عصبی رو از خودش دور کنه اما چانگبین عصبی تر از این حرفا بود و با گرفتن پاهای بلندش و زدن سیلی محکمی به کنار باسن هیونجین، پسر رو آروم و خودش رو وحشی ترکرد...

ضربات محکم و متوالی به باسن و رون هیونجین زد تا جایی که کف دست خودش هم سرخ شد و به سوزش افتاد..

شلوارش رو درآورد وکلافه از گریه و جیغ و داد پسر کوچیکتر دستشو روی دهن هیون گذاشت و بعد بدون آمادگی دیگشو توی سوراخ تنگ پسرک جا کرد..

آهی از تنگی لذت بخش هیونجین کشید و به هیونجین که صورتش از درد و گریه، سرخ و خیس شده بود نگاه کرد... به سختی نفس می‌کشید و این رو میشد از بالا پایین شدن سینش و نفسای نصفه و نیمه ای که از بینیش خارج میشد فهمید...

چانگبین که با دیدن وضعیت هیونجین کمی دلش به رحم اومده بود دستشو از روی دهن پسر زیرش برداشت وهیونجین با وارد کردن یدفعه ای اکسیژن به دهنش به سرفه کردن افتاد و ایندفعه با صدای بلندی گریه شو ادامه داد...

One Shot 👑 Stray Kids   Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt