🥊From the first day (Minsung)

604 62 10
                                    

اسم: از روز اول
ژانر: بخشی زندگی(slice a life)،ورزشی
کاپل: مینسونگ

×گارد راست جلو
بادقت بین هنر جوها راه می‌رفت و از درستی حرکاتشون مطمئن میشد. جلوی پسری که برای اولین مسابقه آماده میشد ایستاد:

×جیسونگ مشتت رو پرت نکن، فقط صاف ضربه بزن
سرشو به عنوان تایید حرف استادش خم کرد و حرکتشو اصلاح کرد و استاد نگاه تحسین آمیزی بهش کرد.

×خب باشمارش من مشت مستقیم میزنید بعد با دستی که گاردش جلوئه هوک و با دستی که عقبه آپر می‌زنید و گاردتون رو عوض میکنید و این حرکات رو تکرار میکنید (هوک و آپر دو ضربه با مشت هستند)

اعضای باشگاه با فریاد اوس حرکات رو شروع کردند. (ری برای تایید و احترام حرف استاد یا ارشدها استفاده میشه)
.
.
.

~اوس (احترام به استاد)
پسرا با تموم شدن تمریناتشون به استاد تعظیم کردند و راهی رخت کن شدند..

جیسونگ: وایی خیلی خسته شدم
فلیکس: منم همینطور ولی به موفقیت های بعدش می ارزه
جیسونگ: هوم

در حین تعویض لباس مکالمه کوتاهی کردند و همدیگر اذیت کردن که با ورود دوتا ارشد محبوبشون و خطاب شدن از طرف اون دو توجهشون رو به دو پسر دادند..

_جیسونگ فلیکس از کدوم طرف برمیگردین؟!
مینهو تقریبا جدی پرسید و تیشرت خیس از عرقش رو با یه تیشرت تمیز عوض کرد..

+از سمت چپ به طرف ایستگاه اتوبوس
جیسونگ در حال پوشیدن سویشرت روی بافتنیش گفت و سعی کرد به هیکل جذاب ارشدش نگاه نکنه.
هیونجین با هیجانی که سعی در پنهان کردنش داشت گفت:
_ماهم از اون طرف میریم باهامون میاید؟!

مسلما اگر سونبه ها و هوبه های دیگه همچین مکالمه ای داشتن باعث تعجب همه میشد اما به نظر میومد این دو پسر برای ارشد های معروفشون فرق داشتن چون از همون اول بهشون توجه تقریبا ویژه ای میکردن..

+خوبه
لیکس خوشحال گفت و باهم از رخت کن بیرون رفتند...
.
.
.

کنار هم در آرامش قدم می‌زدند و درمورد امروز حرف میزدن ولی به خاطر جابه جایی یخچال توی پیاده رو مجبور شدن پشت هم قرار بگیرند تا از راه باریک شده رد بشن.

مینهو با دیدن بوت های تپلی جیسونگ نیشخندی زد وبا استفاده از فرصت دستشو جلو برد و محکم باسن پسر جلوشو لمس کرد.

جیسونگ با حس دستای ارشدش اول هینی کشید و بعد شروع به خندیدن کرد!

توی مبارزه به خاطر اینکه با پا ضربه محکمی به باسن مینهو زده بود قرار بود ارشدش تلافی کنه و به هدفش هم رسیده بود..

هیونجین با برسی اوضاع و فهمیدنِ نیشخند و خنده ی پسر های مقابلش تک خندی زد:
_هیونگ آخرش تلافی کردی؟!
_پس چی؟!
با لحنش همه به خنده افتادن و خودشونو به ایستگاه رسوندن..

One Shot 👑 Stray Kids   Where stories live. Discover now