🌈اسم: نجات دهنده من
🌈ژانر: درام
🌈کاپل: هیونلیکسزندگی اونجایی سخت میشه که یه روز به خودت میای و میبینی که کسی نیست پشتت باشه.. ازت دفاع کنه.. محافظت کنه... دوسِت داشته باشه.. کسی که باورت داشته باشه....
برای من11 ساله سخت بود..بی توجهی هاشون سخت بود...
همه به ظاهر کنارم بودن.. مسخرم میکردن.. مقایسه میشدم.. میشکستم.. گریه میکردم.. روحم تیکه تیکه میشد.. اما بازم تنهام میزاشتند...توی خودم جمع میشدم.. دستای کوچیکم تن خسته از زندگیمو به آغوش میکشیدند واشکای رود مانند، صورت ظریفمو پاک میکردند..
ذهن خستم به خودش دلداری میداد وقلب شکستم روح تیکه تیکه شدم رو محکم نگه داشته بود تا بیشتر توی جامعه مزخرفی که با اسم عدالت ساخته شده بود گم نشه... اما..
.
.نمیدونم از کِی؟!؟! فقط میدونم زمانی رسید که دیگه وجودشون برام مهم نبود.. مهم نبود که چی میگن.. چکار میکنن.. مردن یا هنوز زندن.. مهم نبود، هیچی مهم نبود... من چشمامو روی همه چیز بستم و روی پای خودم ایستادم..
وقتی با معادلاتم به موفقیت رسیدم، لحظه ای چشمام رو باز کردم، تو رو جلوی چشمام دیدم و تمام قوانینی که برای خودم ساخته بودم بهم خورد...
بهت اعتماد کردم... عوض شدم... لبخند زدم... و برگشتم به همون پسر بازیگوشی که فقط میخواست زندگی کنه...
تو اومدی.. با چشم های کشیدت.. قد بلندت.. موهای خوش رنگت.. رفتار جذابت.. حرفای قشنگت.. نگرانی های بامزت... بهم دلیل زندگی دادی و مُهر بازگشت به زندگیمو زدی.. فرشته بی بالم شدی.. وابستم کردی...و..
.
.
.
.
.
وترکم نکردی..
.
کنارم موندی..قدم به قدم در کنار دریا.. اشک با اشک توی سختیام..دست تو دست جلوی خانوادم.. لحظه به لحظه کنارم موندی.. بهم از روحت بخشیدی.. عاشقم کردی.. وباعث شدی چشمام که به سیاه و سفید عادت کرده بود.. دنیا رو رنگی ببینه..
به آغوش بکشم.. پیشونیم رو ببوس.. موهام رو نوازش کن.. میخوام آرامشی که در تک تک کارهای عاشقانهات داری بهم تزریق شه
عاشقتم.. هیونجین من.. عشق نجات دهنده ام...
YOU ARE READING
One Shot 👑 Stray Kids
Fanfictionوانشات از استری کیدز👑 دختر پسری و کاپلی با ژانر های مختلف کاپل و ژانر، اول هر وانشات نوشته میشه امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید 💖