🔆New Chapter Of Life (Hyunlix)

664 63 9
                                    

🔆اسم: فصل جدید زندگی
🔆ژانر: امگاروس، اسمات
🔆کاپل: هیونلیکس

لباشو به دندون گرفت و با طعم خونی که توی دهنش پخش شد دست از گاز گرفتن لبای امگاش کشید..

سمت تخت هدایتش کرد و فلیکس رو روی تخت انداخت و روش خیمه زد...
_خب بیبی دوس داری امروز چطوری به فاکت بدم.. شوهر خشن باشم یا ددی خشن؟!

با نیشخند شیطانی‌ پرسد و فلیکس با عجز و ناله جواب داد :
+هیون اینا دوتاش یکین.. تو درکل کاری میکنی که نتونم بعدش راه برم.. پس فقط کارتو بکن..

_چشم امگا کوچولو..
با شیطنت گفت و پسر رو بلند کرد و خودش به تاج تخت تکیه داد.

_چطوره با حال دادن بهم شروع کنی..
+بدجنس

با عصبانیت تصنعی گفت و سمت هیونجین رفت. بین پاهاش نشست و سرشو پایین برد. عضو پسر بزرگ تر رو گرفت و به کلاهکش زبون کشید.

هیونجین از لذت چشماشو بست و به مک های ریزی که فلیکس به عضوش میزد متمرکز شد و ناله هاشو آزاد کرد...

فلیکس کارشو ادامه داد و با زبونش آبی که عضوشو خیس تر می کرد رو روی طول عضوش پخش کرد اما با سردردی که یدفعه بیشتر از قبل شدت گرفت مکث کرد و دستشو به شقیش چسبوند..

_لیکس خوبی؟!
دستشو روی دست فلیکس گذاشت و پرسید

+آره فقط یه جوریم.. یدفعه سردردم بیشتر شد..
_شاید سرتو خیلی پایین گرفتی..

فلیکس آروم سرشو تکون داد و هیونجین فلیکس رو خوابوند و عضوشو بدست گرفت که با ناله کشدار فلیکس مساوی شد..
_ ادامه بدیم؟!

همونطور که عضوشو به ورودی پسر می‌کشید پرسید و فلیکس با هومی جوابشو داد..

با گرفتن جواب بی خبر عضوشو تا نصفه وارد پسر کرد و با بوسیدن لبای فلیکس جلوی بلند شدن نالشونو گرفت..

بعد از مدت کوتاهی همونطور که به بوسیدن و لمس کردن پسر ریز جسه ادامه می‌داد،عضوشو کامل وارد و ضرباتشو شروع کرد..

فلیکس با ناله هاش درخواست تندتر شدن ضربات رو می‌کرد و هیونجین در کنار تندتر کردن هر ضربه مارکی قرمز رنگ تحویل پسر میداد و عضشو پمپ میکرد.

نگاهی به صورت رنگ پریده امگا انداخت:
_لیکس حالت خوبه؟!

پسر سری برای تایید تکون داد ولی هیونجین باور نکرد و سعی کرد سریع تمومش کنه.
با چند ضربه محکم به پروستاتش باعث با فشار ارضا شدن فلیکس و ثانیه ای بعد ارضا شدن خودش داخل سوراخ داغ پسر شد..

ناله ای کرد و به فلیکس نگاه کرد اما اون چشماش بسته بود و انگار به سختی نفس می‌کشید..
با نگرانی خودشو خارج کرد:
_لیکس.. لیکس خوبی؟!.. عزیزم؟!؟

اشک توی چشماش جمع شد سریع بدناشونو تمیز کرد و لباس تن پسر کرد و خودشم لباس ساده ای پوشید..
تا ماشین یه جورایی پرواز کرد و بی توجه به چراغ قرمز ها وبوق ماشین ها با سرعت به بیمارستان رفت..

_لطفا یکی کمک کنه
با فریاد وارد اورژانس شد و یه دکتر و چندتا پرستار دور شو گرفتن

دکتر:چیشده؟
پرسید و نور چراغ قوشو توی چشم پسری که حالا روی تخت خوابیده بود انداخت..

_او.. اون یکم سرش درد می‌کرد میگفت حالش یه جوریه ولی خیلی بهش توجه نکردیم و.. و بعد رابطه یدفعه بیهوش.. شد..

با گریه و به سختی گفت.. دکتر سری تکون داد و به پرستار ها یه سری توضیحات داد.

دکتر:لطفا یکم منتظر بمونید

_چی؟!
با تعجب و کمی عصبانیت گفت ولی اونا بی توجه تخت فلیکس رو کشیدن و رفتن..

****
حدودا بعد از یه ساعت بهش گفتن پیش فلیکس بره. اون توی اتاق سونوگرافی بود!!!

با تعجب به دکتر نگاه کرد و کنار تخت جیسونگ نشست..
دکتر:آقای هوانگ تبریک میگم همسرتون باردار هستن
دکتر با لبخند گفت و هینجین و فلیکس فقط با تعجب بهش خیره شده بودن که یه دفعه هردو به حرف اومدن

_همیشه بهت گفتم بزار کاندوم بزارم
+من بالاخره تونستم بچه دار شم

با تموم شدن حرفشون با تعجب به هم نگاه کردین..

+اونی که به فاک میره و توش خالی میشی منم پس خودم انتخاب می‌کنم کاندوم باشه یا نه بعدشم این بچه قراره توی شکم من بزرگ شه نه شکم تو بدبختِ بی ادب

فلیکس تند و تند و با عصبانیت توی صورت هیونجین داد زد و توجهی به حضور پرستار ها و دکتری که ریز ریز می‌خندیدن نبود..

_اوههه باشه باشه بیا منو بخور بیا ببلعم
هیونجین دستاشو به نشونه تسلیم بالا برد و بعد دید زدن تک تک اعضای صورت پسر لبخندی زد و پیشونیش بوسید

بغلش و کرد و با آرامش گفت
_اگر بیشتر از من بهش توجه کنی من میدونم و تو

همه ی اون جمع خندیدن و بالاخره اون زوج جوون متوجه تنها نبودنشون شدن و با خجالت بهم نگاه کردن...

دکتر: شما الان ماه دومتونه حتما هرماه برای سونوگرافی بیاین و برای رژیم غذایی هم به دکتر مراجعه کنید..

امگا سری تکون داد و لبخندی زد
+الان میتونم برم؟!

دکتر:بله ولی امروز رو خوب استراحت کنید

هردو تشکر کردن و هیونجین پسر کوچیک تر که کفشی براش نیاورده بود رو بغل کرد..

+به نظرت دختره یا پسر؟!
_مهمه؟!
+نچ
_خوبه

لبخندی بهم زدن..
حالا وارد فصل جدید کتاب زندگیشون شده بودن که قرار بود کلی خاطرات قشنگ توش ثبت بشه 

One Shot 👑 Stray Kids   Where stories live. Discover now