فصل اول : بطری های شامپاین
+" به افتخار خودمون خانم ها و آقایان "
اون مرد با کت و شلوار مزخرف قهوه ای رنگش اون لیوان شامپاین کثیفش رو بالا گرفت.صدای بهم خوردن لیوان های شامپاین توی فضا پیچید.
اخم بدی روی صورت دریکو نشست " من اینکار را نمیکنم ادوارد، به اندازه ی کافی خودم را با اومدن به این مهمونی خوار و خفیف کردم "
ادوارد با برداشتن یه لیوان شامپاین دیگه به دریکو نگاه کرد " این مهمونی مال تمام اعضای مافیاست، لازمه چون یه جلسه ی رسمی به حساب میاد."
دریکو چشماش را چرخوند " بیشتر شبیه مجلس فاحشه هاست تا جلسه ی رسمی "
ادوارد شونه بالا انداخت " مگه به اینا عادت نداریم؟ "
-" ما یه باند مجللیم ادوارد، هیچکس اینجا قوی تر از ما نیست اون وقت باید وقتمون رو توی این مهمونی مزخرف تلف کنیم! "
+" دریکو خودت هم میدونی بلود باند هرچقدر هم بزرگ باشه بازم ما باید توی این جلسه ها باشیم، اگه باهاشون دشمنی کنیم عاقبت خوبی در انتظارمون نخواهد بود "
دریکو پوزخند زد " عاقبت بره به درک، همشون رو توی یک دقیقه سلاخی میکنم "
سپس لیوان شامپاین رو توی یک ثانیه سر کشید.+" خانم ها و آقایان عزیز، ما شما رو اینجا جمع کردیم که درباره ی یه موضوع مهم باهمدیگه حرف بزنیم… به تازگی یه باند مافیایی جدید شروع به کار کرده و طبق قوانین هیچکدوم از ماها پیش نمیره "
دریکو دستش رو بالا گرفت و سپس حرف زد " داری میگی باند جدید، پس یعنی تحدیدی برای ما حساب نمی- "
+" شاید برای شما و باند بزرگتون اتفاقی نیوفته آقای مالفوی ولی بقیه هنوز باند هاشون به اندازه ی کافی راه نیوفتاده و این باند با اینکه تازه شروع به کار کرده تا حالا خلاف های زیادی کردند "
دریکو اخم کرد " اسم باندشون چیه؟ "
+" گرگ سفید "
دریکو پوزخندی زد " چقدر کلیشه ای! "
+" این زمانی از کلیشه در میاد که بدونید رییس اون یه زنه "
با این حرف برق عجیبی توی چشمان خاکستری دریکو نمایان شد، نیشخندی روی لب هاش نقش بست " wow، جالبه که تونسته باند را بالا بکشه … ولی همونجوری که همیشه میگم؛ هیچوقت اجازه نمیدم باندی که یه زن مدیرتش میکنه منو نابود کنه "
ادوارد زیر لب اوفی کشید " حتما باید منم منم کنی؟ "
دریکو شونه بالا انداخت " اره "
ادوارد چشماش رو به آرومی چرخوند " سرکش "
+" خب آقای مالفوی، حالا که اینجوری فکر میکنید نظرتون چیه برامون درباره ی اون باند اطلاعات جمع کنید؟ "
YOU ARE READING
Bloody band {Dramione}
Fanfiction" ما آدم های بیگناهی نیستیم بیبی گرل، اما جنایتکار هم نیستیم " " We are not innocent people baby girl, but we are not criminals either " دریکو لوسیوس مالفوی، اونجوری که همه فکر میکردن بیگناه نبود. اون آدمی که همه به عنوان پسر بزرگ خاندان مالفوی، وا...