chapter 13 : before the end

106 15 6
                                    

فصل سیزده : قبل از پایان
پیشنهاد من اینکه هر اهنگ خفنی که به نظرتون به جنگ و کشت و کشتار میخوره رو پخش کنید.

لباس هاش رو به آرومی در آورد و دوش آب رو باز کرد. به زیر دوش آب گرم رفت و اجازه داد قطرات آب روی پوستش برقصن.

دریکو میدونست چیزی تا پایان مهلتی که گادفادر ها بهش دادن نمونده، اون باید یه جوری اون رییس وایت وولف رو گیر بباره و بکشتش.

تا بتونه خودش رو بین گادفادر ها بالا بکشه.

اگه این کار رو انجام بده، یه فرصت برای رو به رو شدن و جنگیدن با یکی از گادفادر ها پیدا میکرد و میتونست به اون جایگاه برسه.

گادفادر ها از همه لحاظ برتری داشتند، چون هویت تمامی اعضای مافیا رو میدونستن و نفوذ بی نظیری توی پلیس و بیمارستان ها دارند. بخاطر همین بود که کشتنشون خیلی سخت بود.

پدرش عضوی از گادفادر ها بود، بخاطر همین از همون بچگی به دریکو آموزش داده بود که چطوری مثل اونا بجنگه. این باند چیزی نبود که دریکو با خوش شانسی یا پول به دست آورده باشه.

زمان هایی رو یادشه که زخمی از راه برمیگشت و از خستگی بیهوش میشد، از حساب و کتاب های باند سردرد میگرفت و با همه برای معامله ها دعوا میکرد.

این باند حاصل خون و عرق هاش بود، هیچ بچه ی شانزده ساله ای نمیتونست در این حد پیش بره. با اینکه تازه توی شونزده سالگی این باند رو به عهده گرفته بود اما اون از ده سالگی به صورت آروم تعلیم میدید تا سیزده سالگی که پدرش اونو وارد باند میکنه و کار های عملی رو بهش میسپاره.

و در نهایت در پونزده سالگی خاطراتش به مدت یک سال متلاشی شده بود تا وقتی که دوباره باند رو به دست گرفته بود.

نفس عمیقی کشید و دستش رو بین موهای خیسش کشید. امشب مزایده بود و باید یه فکری برای وایت وولف میکرد.

بعد از چندین دقیقه از زیر دوش بیرون اومد و با حوله شروع کرد به خشک کردن موها و بدنش. به خودش قول داده بود که اگه مشکل وایت وولف رو حل کنه بره سراغ گرنجر، شاید میتونست برای یه نوشیدنی دعوتش کنه یا ازش خیلی رسمی برای رفتن به یه قرار درخواست کنه.

کت و شلوار سرمه ای رنگ روی تختش رو برداشت و تنش کرد. موهاش رو به عقب شونه کرد و درحالی که کرواتش رو درست میکرد نفس عمیقی کشید. عطر تلخ کالیکشن خودش رو زد و پایین رفت.

از مادرش و سیریوس همراه با دراگون خداحافظی کرد و حرکت کرد.

طولی نکشید که به اون عمارت بزرگ رسید که مزایده درش شکل گرفته بود. ماسکش رو از چندین کوچه اون ور تر زده بود. ماسک های مزایده تقاوتی که داشت با ماسک های دیگه این بود که کل صورت رو میپوشوند.

Bloody band {Dramione}Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora