جونگکوک:
توی راهرو مدرسه منتظر بودم بیاد
جیمین با کتابی که بقلش بود کنارم وایساده بود و شروع کرد به غر زدن: خب کوفت این کاره تو میکنی طرف داره دو دقیقه دیگه میاد سر کلاس چرا اینجا وایسادیم دقیقا_هیس شو به جاش دقت کن ببین از اونور نمیاد
× خیر سرت ۱۸ سالته سال آخری تازه عاشق شدن دوره مدرست گرفته اونم عاشق کی عاشقه....
تند دستم گذاشتم جلوی دهنش تا ادامه نده دور و برمو نگاه کردم خداروشکر کسی متوجه نشد
دستمو از روی دهنش گرفتم : چته مگه به زور آوردمت خودت اومدی
آهی کشیدمو ادامه دادم: اینم که پیداش نشد بریم حداقل قبل از اینکه بیاد ما زودتر به کلاس برسیم.روی صندلی اول به دستور جناب معلم بخاطر اینکه حواسمونو بیشتر جمع کنیم نشستیم با پام روی زمین تند ضرب گرفته بودم که
یهو صدای کلافه جیمین بلند شد: جئونه خلوچل ۲ دقیقه نه فقط ۱ دقیقه آروم بگیر اصلا ببینم بعد قضیه کوفتیه پشت بوم بهت زنگ زد؟روی میز ولو شدم
_ الان به نظرت اگه زنگ زده بود حال من این بود میگم شاید یادش رفته تو راهرو وایمیسم منو ببینه یادش بیادجیمین با چشم های گرد گفت: نه تو واقعا خل شدی رفت بااین سنت شدی پسره ۸ ساله چقدر بهت گفتم تو همون ۸ سالگی عاشق اون دختره سوها شو اگه اون موقع عاشق میشدی الان تو ۱۸ سالگی شبیه بچه های ۸ ساله رفتار نمیکردی
بعد شروع کرد ادای جونگکوکو دراوردن: منو ببینه یادش بیاد
چشم غره ای به جیمین رفتم و گفتم: تو خفه امیدوارم همین امسال در حدی عاشق کسی بشی که خرخونی کردن یادت بره
جیمین با گفتنه گمشو بابایی روشو به سمت دیگه برگردوند
سرمو روی دستم گذاشتم و به میز خیره شدم یاد به قول جیمین قضیه کوفتیه پشت بوم افتادمفلش بک
دو شب قبلسوم شخص:
جیمین: خر شدی گمشو بیا پایین من کجا پیداش کنم این موقع شب
_ مگه به مدیر نگفتی؟
× گفتم الاغ گفتم تو یه قدم بیا عقب تر پات یهو سُر بخوره اون نیومده افتادی
_ نه حواسم هست
× حواسم هستو مرض پیرم کردی من فقط بفهمم قضیه خودکشیو کی تو سر تو انداخته
_ خودمم نمیدونم فقط میدونم نیاد میپرم
× اگه خودت خودتو نکشی صددرصد بیای پایین من کشتمت
_ الان وقت این حرفاست؟
× نخیر ببخشید وقت خودکشیت مزاحمت شدم
آخه شاسگول از کجا معلوم طرف گی باشه؟_ میشه انقدر تو دلمو خالی نکنی
× تو مغزت که خالی تو دلتم خالیشه من راحتشم
YOU ARE READING
I succeeded [Jinkook]
Fanfictionخدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "