_ این اینجا چیکار میکنه؟
ترسیده گفتم: کیه؟
_ جیمین
+ وای کوک تو آخر منو سکته میدی باز کن بیاد بالا
بعد دو دقیقه صدای جیک جیک پشت هم کله ساختمونو گرفت فکر کنم ۵۰ تا سوال پرسید تا رسید به آشپزخونه و با دیدن من ساکت شد
+ سلامت کو جناب پارک جیمین؟
× آخ سلام معلم کیم ببخشید من تا حالا شمارو با تیشرتو شلوار ورزشی ندیده بودم یکم هول شدم
خندیدم و بهش تعارف کردم بشینه تا براش غذا بیارم
× نه مرسی من غذا خوردم اومدم
÷ جین من دیگه برم
× سلام
تهیونگ تازه نگاهش به جیمین افتاد رفت سمتش دستشو دراز کرد:
÷ سلام کیم تهیونگم دوست جین
جیمین درحالیکه دستای کوچیکو تپلشو تو دستای بزرگ و کشیده تهیونگ میذاشت گفت:
× منم......
تهیونگ درحالیکه به تفاوت دستاشون نگاه میکرد لبخند زد سرشو بالا آورد و وسط حرف جیمین پرید
÷ میدونم جغجغه دوست جونگکوکی
چشمکی به جیمین زد و سمت در رفت جیمین مات به تهیونگ نگاه کرد تازه یادش اومد جوری داد زد که منو جونگکوک دو متر پریدیم
× هی من اسم دارم اسمم پارک جیمینه
÷ اخه جالب اینجاست خودتم شبیه جغجغه ای
× از تو که بهترم شبیه لونه پرنده بالای درختی
صدای خنده بلند تهیونگ اومد و در بسته شد
منو جونگکوک میخندیدیم که با دیدن نگاه جیمین خندمونو جمع کردیم
+ ولش کن این همینجوریه جدیش نگیر غذا تو بخور
من میرم اتاقم کاری داشتید صدام کنید
جونگکوک وسایل پذیرایی یادت نره× مرسی معلم کیم
*****
+ بیا تو
در باز شد ولی صدایی نیومد سرمو بلند کردم
جونگکوک به چهارچوب در تکیه داده بود داشت نگاهم میکرد+ چرا اونجا وایسادی؟ جیمین رفت؟
سرشو تکون داد اومد روبروم رو تخت نشست فقط نگام میکرد
لپتاپو بستم برگشتم منم نگاهش کردم+ جیمین داشت میرفت زبون کوک منو با خودش برد
_ بهم گفت
+ چیو دقیقا؟
_ اینکه دیشب رفتین خونشون با باباش حرف زدین
+ خب؟
_ چرا بهم نگفتی؟
YOU ARE READING
I succeeded [Jinkook]
Fanfictionخدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "