جین
_ جین میشه یکم آرومتر بری
+ آها مثلا من آرومتر برم زمان کندتر میشه جنابعالی بیشتر درس میخونی
_ نه ولی استرسم کمتر میشه
+ اِ استرسم میگیری، این فکرو دیشب باید میکردی که گرفتی خوابیدی
_ چیکار کنم خب خوابم برد
+ قبلشم خوابت برد
_ اصلا نخواستم بابا تندتر برو از دستت راحتشم
سرعتمو کمتر کردم وقتی دم در رسیدیم دیدم پیاده نمیشه
+ شازده رسیدیما
_ میدونم فقط دو دقیقه دیگه
+ تا کجا خوندی؟
_ تا صفحه ۱۴۸
_ چه جالب از دیشب تا حالا یه صفحم نخوندی
+ دیگه خداحافظ
بچه پررو تا دید لو رفت دویید رفت خندیدمو دنده عقب گرفتم تا به سمت مدرسه برم
******
گند بزنن به این شانس این همه کلاس حتما باید پرونده این کلاسو بهم میداد
یه نامجونی بسازم هزارتا نامجون از بقلش بزنه بیرون من که میدونم از قصد داد دارم براشهمینجوری که از دست نامجون حرص میخوردم در کلاسو باز کردم رفتم پوشه رو گذاشتم رومیز سرمو بالا کردم که دیدم جونگکوک با نیش باز داره نگام میکنه پوزخندی زدم که خندش جمع شد با استرس منو نگاه کرد
بچه پررو فکر کرده تقلب میکنه منم بهش هیچی نمیگمبرگه هارو پخش کردم جلوی کلاس وایسادم تا ۱۰ دقیقه اول صدا از کسی در نمیومد البته بعدشم در نیومد چون تو چشمای تک تکشون نگاه میکردم
همیشه از این معلما بدم میومد خب که چی مثلا یه تقلبه دیگه قتل که نمیخواستیم بکنیم
الان خودم شدم همون معلمه
پس شروع کردم راه رفتن بین بچه ها که اونایی که پشتمن تقلب کنن
صدای جونگکوکو تشخیص دادم و در کمال بیشعوری دوباره برگشتم سرجام وایسادم بعد دستمو گذاشتم رو شونه جونگکوک شروع کردم بقیه رو دیدن
به برگش که نگاه کردم دیدم ۲ تا سوال از ۵ تارو نوشت
خوبه بازم تو نیم ساعت اول ۲تا خوبه تو نیم ساعت دومم ۲ تا دیگه بنویسه یه دونه دیگه فدای سرش همین انقدرم کلیهبچه ها یکی یکی برگشونو میاوردن میدادن ولی جونگکوک هنوز سرجاش نشسته بود
سرم تو برگه بچه ها بود داشتم مرتب میکردم که یهو یکی با صدای بلند گفت: حالا هرچیبا تعجب به صورت جونگکوک نگاه کردم که دیدم با یه لبخند احمقانه داره سمتم میادو برگه رو جلوم گرفت
و من برگه ای که فقط همون دوتا سوالو جواب داده بود و رسما نیم ساعته بعدو بیکار بود ازش گرفتم*******
× ببخشید معلم کیم مزاحمتون شدم
+ این چه حرفیه اتفاقا میخواستم خودم یه روز بهت بگم بیای
وقتی مدرسه نیستیمم انقدر معلم کیم صدام نکن صد بار
YOU ARE READING
I succeeded [Jinkook]
Fanfictionخدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "