جونگکوک
تا بخوام برسم به ایستگاه اتوبوس کامل خیس شده بودم طوری که از موهام آب میکشید
از اونجاییم که دل و کمرم بر اثر ضربه هایی که بهش خورده بود درد میکرد نمیتونستم تندتر را برمهمینجور که داشتم به زمینو زمان فحش میدادم ماشینی کنار پام ترمز کرد: سوارشو
بدون توجه به صدای آشنای راننده به راهم ادامه دادم
+ بیا بالا بچه نشو سرما میخوری
+ باتوام سوارشو حداقل به عنوان دوست پسرت یه کاری کرده باشم
با شنیدن کلمه دوست پسر انگار آتیشم زدن مردتیکه بعد یه هفته که حتی یه زنگم نزده اومده میگه به عنوان دوست پسرت
نفس عمیقی کشیدم تا آروم بشم که یهو یاد موقعیتمون افتادم خندم گرفت هرکی ندونه فکر میکنه یه ماشین مزاحم افتاده دنبال یه پسری که میلنگه+ جونگکوک میشنوی صدامو ؟
باشنیدن اسمم وایسادم و لبخندی زدم اولین باری بود که اسممو صدا میزد همیشه بهم میگفت جئون یا بچه
دوباره با بیخیالی راهمو ادامه دادم
+ بیا سوارشو تا نیومدم به زور سوارت کنم لعنتی من سرماییم یه باد بهم بخوره سریع سرما میخورم
صدای لعنت بهتو مشتی که به فرمون میزدو شنیدم
بدرک میذاشت میرفت چون واقعا برای اولین بار نه حوصله دیدن خودشو دارم نه حوصله شنیدن صداشو
از اونجایی که کلا زندگی با من حال نمیکنه
صدای پایی از پشتم شنیدم بازوم کشیده شد و به عقب برگشتملعنت بهت کیم سوکجین همون جایی رو گرفته که اونشب اون به اصطلاح پدر محکم کشید و پرتم کرد تو اتاق
در حالیکه از درد اخمام توهم رفته بود نگاهش کردم که یه قدم نزدیک شد گفت: فقط وای بحالت من سرما بخورم
_ به من چه مگه من گفتم پیاده شو
+ نه ولی از اونجایی که قربونش برم زبونت دومتره میمردی جوابمو بدی؟
_ این که بهت نگاه نمیکردم و جوابتو نمیدادم یعنی برام مهم نیست چی میگی و برام اهمیت نداری
اومد جوابمو بده که یهو ساکت شد و پس منظورمو فهمیده بود
امیدوارم الان که فهمیده زودتر این دست بدبختمو ول کنه بره
حالا هردو خیس خیس شده بودیم و من مطمئنم از تعریفایی که از خودش کرد جناب معلم رسما سرما میخورهدوباره تو چشمام نگاه کردو گفت: اگه تو اون مغزه پوکت میگذره که الان بااین حرفت همینجا ولت میکنم سوار میشم میرم کور خوندی حالا قشنگ برو سوارشو چون نمیخوام بازم به این نتیجه برسم که قراربود امشب به دوست پسرم که سه سالشه زنگ بزنم
YOU ARE READING
I succeeded [Jinkook]
Fanfictionخدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "