آروم رو مبل به پهلو دراز کشیدم که به پشتم فشار نیاد صدای در اومد و جینو دیدم که سمت آشپزخونه میره
چند دقیقه بعد توی یه دستش شیرو ۲تا کیک و دست دیگش لیوان آب بود اومد+ غذا نداشتیم بخوام درست کنم طول میکشه اینارو بخور برو استراحت کن ناهار یه چیز خوبو مقوی درست میکنم
بعد اینکه شروع کردم به خوردن تازه فهمیدم چقدر گرسنه بودم جین پاشد رفتو دوباره با ۲ تاکیک برگشت داد دستم و لبخند زد خندیدمو کیکارو گرفتم اون دوتام خوردم
+ بازم بیارم؟
_ نه دیگه کیکاش بزرگ بود سیر شدم
مسکن و لیوان آبو دستم داد: الان برو یکم استراحت کن تا ناهار آماده بشه
_ آشپزی بلدی؟
+ ای یه چیزایی بلدم
پاشد رفت بعد از خوردن قرص بلند شدم ولی نمیدونستم کجا برم که صدام کرد رفتم تو اتاقی که بود
دیدمش کلافه وسط اتاق وایساده_ چیزی شده؟
+ نه یعنی آره دیشب یادم رفت به تهیونگ بگم برات لباس بیاره دیشب تولدش بود کلی لباس کادو گرفت
الان دیدم خودمم لباس نو ندارم
باید یکم صبر کنی برم برات بخرم_ میخوای لباسی که دوست نداری یا قدیمی شده رو بده بپوشم
+ چرا لباسایی که نمیخوامو بدم
_ چون دیگه نپوشیشون
+ نه برای من فرقی نداره برای خودت گفتم
_ نه برای منم فرقی نداره
+ پس بیا اینجا ببینم کدوم یکی یقش باز تره راحت تره پوشیدنش ته گفت نباید به زخمات باد بخوره
بعد از کلی جستجو یه لباس گشاد با یقه ای گشادتر از لباس تنم پوشید و هرچی گفتم خودم میپوشم قبول نکرد
پتوی تختو داد کنارو گفت: تو اینجا بخواب من میرم اتاق مهمان
_ چرا؟ خب تو اتاقت بمون من میرم اونجا
+ نه اونجا شوفاژش خاموش بوده سرده طول میکشه گرمشه اینجا گرمه تو سریعتر استراحت کن
من روشن میکنم تا بخواد وسیله هارو جمع کنم اتاق گرم میشهسری تکون دادم و به سمت تخت رفتم جین کمکم کرد دراز بکشمو پتو رو کشید روم
داشت میرفت بیرون که صداش زدم: جین
+ جانم؟
نخیر این پسر تا منو خل نکنه ول نمیکنه
اولین باره از اینکه کتک خوردم خوشحالم+ کوکی کار داشتی؟
_ ها؟.... آها آره میخواستم اگه میشه یه آرامبخش بهم بدی
+ آره عزیزم الان میارم
و منی که دردم یادم رفت و نفهمیدم جین کی اومد بهم قرص داد کی کمکم کرد دراز بکشم کی رفت
YOU ARE READING
I succeeded [Jinkook]
Fanfictionخدایا بیخیال میدانم اشتباه است اما من عاشق این اشتباهم اشتباه هم آغوشی با او خدایا بیخیال من بوی تن او را میخواهم زل زدن به چشم های قشنگش برایم اوج تمام لذت هاست شیرین ترین اشتباه زندگیم چشیدن لب های اوست خدایا بیخیال " پایان یافته "