𝚙𝚊𝚛𝚝:𝟷

1.3K 159 15
                                    

(Part 1)

(Jimin)

امروز هم یکی از اون روز های مزخرف بود که برای جیمین به سختی تموم شد...
جیمین از معلم هاش راضی بود ولی اون مدرسه فوق العاده دانش آموز های نفرت انگیزی داشت..
و از اونجایی که جیمین یکی از بهترین شاگرد های اون مدرسه بود همه بهش زور میگفتن...
و بخاطر همین از این قضیه حسابی خسته شده بود!

داشت از کلاس خارج میشد که دوباره جکسون یا بهتره بگیم قلدر مدرسه رو دید..
با خودش دعا دعا می‌کرد که سمتش نیاد
ولی دقیقا داشت به سمت جیمین میومد..!

_سلام بیبی!

+دوباره چیکارم داری؟؟تو هیچوقت الکی پیشم نمیای!

_عزیزم زیاد سخت نگیر

+گفتم کارتو بگو

_نیومدم که چیز زیادی بگم

در ادامه گفت:

_فقط اومدم بگم که امشب توی بار کلویی میبینمت بیب!
راستی...میدونی اگر نیای چی میشه؟ درسته؟

جیمین که دیگه از دست همه اون دانش آموز های قلدر مدرسه خسته شده بود ولی میدونست اگر در خواست جکسون رو قبول نکنه مجبور به چه کار هایی میشه گفت:

+باشه..ولی بگو برای چی باید بیام بار؟؟

_شاید بخوام با کسی آشنات کنم!!

+هی...اصلا حرفش رو هم نزن من قرار نیست دوباره باکسی سکس کنم...من دیگه همچین کاری نمیکنم..

_هی جوجه...آروم باشش داری زیاد از حدت حرف میزنی..اگر به حرفم گوش ندی شاید خواستم کار هایی کنم که تو خوشت نیاد!

جیمین که از حرف های جکسون خیلی ترسیده بود کم کم قیافش رنگ بغض گرفت

+لطفا..هرکاری...بگی میکنم...ولی لطفا نگوو که با کسی سکس...کنم

جکسون که با دیدن قیافه ترسیده و گریون انرژی می‌گرفت و حسابی لذت میبرد گفت:

_هی کوچولو نترس...زود میری و میای..همین!

جیمین خوب میدونست دلیل این کار های جکسون چیه...
جکسون تن فروشی می‌کرد و پول خیلی خوبی هم می‌گرفت..
و چی بهتر از بدن خوش فرم و بی عیب و نقص جیمین..؟
اون جیمین رو تا حالا دست کلی آدم انداخته بود و بهش کلی تجاوز شده بود...

جیمین از این قضیه حسابی داغون و عصبانی بود ولی چاره ای جز قبول کردن خواسته جکسون نداشت....چون خوب میدونست اگر قبول نکنه دست آدم های بی دی اس ام کلاب میوفته و .....

+باشه..

جکسون که قبول کردن جیمین رو فهمید خنده ای کرد و گفت

_آفرین جوجه خوشگل...

همون موقع ها بود که معلم شیمیشون از راه رسید...

Iɴ Tʜᴇ Mᴏᴏɴ | ᵏᵒᵒᵏᵐⁱⁿWhere stories live. Discover now