(Part 21)
(Jungkook)
اون مرد که فکر کنم هیونگ جیمین بود شروع کرد به کتک زدنم
من..
حتی جرئت نگاه کردن بهش رو نداشتم چون خوب میدونستم مقصر همه این بدبختی ها منمدرسته
همه حرف های جین درسته
همش تقصیر منه!این کتک ها و همه این ها حقمه!
(Jimin)
با سرعت سِرُم رو از دستم جدا کردم و با تمام توانم زورم رو جمع کردم و بلند شدم که به سمت جین و جونگکوک برم و از هم جداشون کنم که یهو سرم تیر کشید
دنیا دور سرم چرخید و چشمام سیاهی رفت
نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و
دوباره روی تخت افتادم..متوجه ۲ نفر دیگه شدم که وارد اتاق شدن
سرم رو به سختی بلند کردم که
با جیهوپ و یونگی مواجه شدمبا شوک به من و جونگکوک و جین خیره شده بودن!
(J-hope)
سریع به سمت اتاق جیمین رفتیم که متوجه چهره ی آشنایی دم در اتاق شدم
با دقت که نگاه کردم جین رو دیدمداشت با ی نفر دعوا میکرد!
من و یونگی سریع به سمتشون رفتیم و جین رو از اون مرد جدا کردیم که جین گفت:
+ولم کن..بزار این حرومزاده رو بکشم!
_جین آروم باش...چت شده؟اینجا چ خبره؟
+هی یونگی...میدونی از این مرد چی شنیدم؟
شوکه شده از حرف جین نگاهی به یونگی کردم که در کمال ناباوری اون هم به جین نگاه میکرد
+گفت جیمین حاملست!
با شوک به جیمین نگاه کردم!
مگه ی پسر هم حامله میشد؟
اونم جیمین؟!اصلا..
اصلا جیمین چطوری حامله شده بود؟
اصلا اینجا چ خبر بود؟_جین...تو...تو داری چی میگی؟
یعنی چی که جیمین حاملس؟
قضیه چیه؟لطفا یکی توضیح بده من هیچی نمیفهمم!یونگی رو دیدم که به سرعت به سمت جیمین میرفت!
(Yoongi)
#اوه خدای من جیمین!حالت خوبه؟
بالاخره پیدات کردیم نگران نباش دونسنگ قشنگم..دیگه برمیگردی خونهجیمین فقط گریه میکرد و چیزی نمیگفت!
#جیمین لطفا قشنگ توضیح بده چی شده تا بتونیم درکت کنیم هوم؟ اگر اون عوضی بلایی سرت اورده باشه خودم میکشمش!
(Jimin)
با حرف های از ته دل یونگی یا به ظاهر از ته دل یونگی گرم شدن قلبم رو حس کردم
حرف هاش باعث آرامش برام میشد
YOU ARE READING
Iɴ Tʜᴇ Mᴏᴏɴ | ᵏᵒᵒᵏᵐⁱⁿ
Fanfiction🌙↙︎「در ماه - in The 𝗺𝗼𝗼𝗻」 🔖↙︎کاپل ها⇜کوکمین - نامجین - ویمین - سپ 🐽↙︎ژانر⇜اسمات▪︎فلاف▪︎ددی کینگ▪︎مدرسه▪︎رومنس▪︎تراژدی▪︎کلاسیک▪︎جنایی 📄↙︎اِند⇜هپی•اِند 🗑↙︎نویسنده⇜𝘮𝘰𝘰𝘤𝘩𝘪 . . 🗞↙︎خلاصه↯ شما به شانس اعتقاد دارید؟؟ درسته..اگر این سوال رو چ...