𝚙𝚊𝚛𝚝:𝟸𝟽

349 49 13
                                    

(Part 27)

(Namjun)

با آخرین برگه امتحانی که از طرف کیم تامیونگ تحویل گرفتم آه بلندی کشیدم

حسابی خسته شده بودم..

کلاس امروز حسابی شلوغ بود!

بچه ها مدام باهم بحث میکردن و صداشون کل مدرسه رو دربر گرفته بود

با سردرد بدی که توی سرم پیچید به سختی گوشیم رو از توی کیفم برداشتم تا ساعت رو چک کنم

چون دیگه تحمل موندن توی کلاس رو نداشتم و میخواستم هرچه سریع تر به خونه برم

ساعت 13:00 ظهر رو نشون میداد

پس یعنی کلاس تموم شده

با ذوقی که بخاطر تموم شدن کلاس توی وجودم رعشه کرده بود از روی صندلی بلند شدم و وسایلم رو سریع جمع کردم و قبل از خارج شدن از کلاس روبه دانش آموز ها گفتم:

+بچه ها کلاس تموم شده خسته نباشید!
امید وارم امتحان هاتون رو خوب داده باشید

جمله آخرم رو با مکث و صدای بلند تری گفتم تا امتحان هارو سر سری نگیرن

در کلاس رو باز کردم تا خارج بشم که با صدای گفت و گوی دو نفر از دانش آموز ها مشکوک شدم

=واییشش بازم امروز غایبی داشتیم..
جیمین و جین و جیهوپ که حدود ۱ هفته یا شاید بیشتر هست که دیگه دانشگاه نمیان نمیدونم چ اتفاقی براشون افتاده ولی متمعنم که منفی های زیادی گرفتن!

×اوه آره امروز ۳ نفر غیبت داشتن..جیمین و جین و جیهوپ..نمیدونم چطور استاد یادش رفت که حضور و غیاب کنه!!

بچه ها درست میگفتن
امروز از بس سرم شلوغ بود یادم رفته بود که حضور و غیاب کنم

و از اونجایی که بیشتر ها حاضر بودن من فکر کردم که همه هستن

به بی دقتیم لعنتی گفتم
و فورا از در کلاس خارج شدم و به سمت دفتر دانشگاه رفتم

صدای همهمه بحث معلم ها توی دفتر زیاد بود پس نشون میداد تمام استاد های دانشگاه توی دفتر هستن

تق تق..

#بفرمایید داخل

با صدای مدیر دانشگاه وارد دفتر شدم..

مدیر مدرسه روی میز کاریش نشسته بود و قهوه می‌نوشید و گاهی اوقات هم با استاد های و روبه روش صحبت میکرد

+اوه سلام آقای پارک لینسو امید وارم حالتون خوب باشه

آقا پارک لینسو با شنیدن صدای من سرش روی از توی پرونده های روی میز کاریش در اورد و با لبخند بزرگی سمت من برگشت

٪هااا سلام آقای کیم نامجون خسته نباشید..همچنین شما..امید وارم دانش آموز ها خستتون نکرده باشن

Iɴ Tʜᴇ Mᴏᴏɴ | ᵏᵒᵒᵏᵐⁱⁿDonde viven las historias. Descúbrelo ahora