Iɴ Tʜᴇ Mᴏᴏɴ | ᵏᵒᵒᵏᵐⁱⁿ

𝚙𝚊𝚛𝚝:𝟸𝟸

(Part 22)

(Jungkook)

_من عاشق جیمینم!

با این حرفم همه با عصبانیت نگاهم کردن

یهو جیمین از روی تخت بلند شد و با حرفی که زد همه توی شوک فرو رفتن..

+من بچه رو نگه میدارم!!

با حرف جیمین شوکه شده نگاهش کردم
فکر نمیکردم که بچه رو قبول کنه
راستش پروانه های توی دلم در حال پرواز بودن و احساس شادی وصف ناپذیری رو داشتم

÷جی...جیمین تو..تو دیوونه شدی! یعنی چی که بچه ی این حروم زاده رو میخوای نگه داری؟! میدونی داری چیمیگی؟تو الان حالت خوب نیست بزار ی وقت دیگه دربارش حرف بزنی-

+جیهوپ این درمورد زندگی خودم و بچمه پس خودم میتونم تصمیم بگیرم و از پس زندگی و عهده های زندگی خودم بر بیام لطفا بزار ی بار هم که شده خودم تصمیم بگیرم!

(Jin)

هنوز هم توی شوک حرف های جیمین بودم!
درسته جیمین خیلی سختی کشیده و خب مسلماً این سختی ها حقش نیست..

ولی نگه داشتن ی بچه دیگه زیادیه!

نه من به عنوان هیونگش باید جلوش رو بگیرم
به سمت جیمین رفتم و روبه روش وایستادم
دستام رو روی شونش گذاشتم

#جیمین..این کار درست نیست! تو داری بچه ی نفر رو که دوستش نداری بزرگ میکنی! میدونی...میدونی این چقدر میتونه سخت و دردناک باشه؟
لطفا به فکر آینده بچه هم هم باش که ممکنه‌‌‌ بدون پدر بزرگ شه!

لحظه ای شک و تردید رو درون جیمین دیدم..

+هیونگ..من این بچه رو چون بچه من هم هست نگه میدارم...و من فکر آینده بچم هستم..‌من بخاطر جونگکوک این کارو نمیکنم!

با حرف جیمین ی زرع آروم شدم
اما باز هم راضی نشدم که بزارم همچین کار دشواری رو بکنه

#جیمین لطفا بیشتر روش فکر کن..هنوز هم فرصت برای سقط بچه هست!

+هیونگ من تصمیمم رو گرفتم و بچه رو نگه میدارم و ...
و ممنون که منو پیدا کردید و پیشم اومدید

لحظه ای حس سنگینی چیزی رو توی گلوم احساس کردم!
بغض بدی راه گلوم رو در پیش گرفته بود

بغض حتی اجازه باریدن اشک هم بهم نمی‌داد!

#این چ حرفیه موچی نانازم...من همیشه کنارت میمونم دونسنگ قشنگم

+آهههه هیونگگ ♡

@جیمین توهم باهامون میای خونه درسته..¿¿¡

لحظه ای سکوت همه جارو فرا گرفت!

نکنه؟!
نه امکان نداره
نمیزارم پیش این عوضی متجاوز بمونه!

#جیمین؟‌...یونگی راست میگه! توهم باهامون میای..درسته؟