(Part 8)
(Jimin)
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی ی اتاقم
آاااا تازه دو هزاریم افتاد!
من خونه جانگکوکم و توی اتاقشم...
ولی خودش کجاست؟
از وقتی جانگکوک رفته دیگه نیومده!نمیدونم چیکار کنم...
باید ی نقشه بکشم
نمیتونم اینجا بمونم
هووووففاز جام بلند شدم و دور اتاق چرخی زدم
پنجره ها بسته بودن و نرده هایی داشتن که مانع از فرار کردنم میشد و نمیشد فرار کرد
سمندر رفتم و آروم فال گوش وایستادم
صدایی نمیومد پس تصمیم گرفتم که در رو باز کنم
وقتی در رو باز کردم با صحنه ای که مواجه زدم دهنم باز موند...+وااااااوووو اینجا چ بزرگههههه...شبیه ی قصره!!!
اون خونه خیلیییی بزرگ بود..و...
آههههه حالا چجوری توی این قصر بزرگ در خروجی رو پیدا کنم؟از راه رو ها گذشتم و از پله ها پایین رفتم که به ی سالن خیلی بزرگ رسیدم
چند تا مبل و صندلی و ی میز بزرگ وسطش بود!اتاق جیمین (خونه جونگکوک) ...♡
پذیرایی (خونه جونگکوک) ...♡
YOU ARE READING
Iɴ Tʜᴇ Mᴏᴏɴ | ᵏᵒᵒᵏᵐⁱⁿ
Fanfiction🌙↙︎「در ماه - in The 𝗺𝗼𝗼𝗻」 🔖↙︎کاپل ها⇜کوکمین - نامجین - ویمین - سپ 🐽↙︎ژانر⇜اسمات▪︎فلاف▪︎ددی کینگ▪︎مدرسه▪︎رومنس▪︎تراژدی▪︎کلاسیک▪︎جنایی 📄↙︎اِند⇜هپی•اِند 🗑↙︎نویسنده⇜𝘮𝘰𝘰𝘤𝘩𝘪 . . 🗞↙︎خلاصه↯ شما به شانس اعتقاد دارید؟؟ درسته..اگر این سوال رو چ...