p31

2.6K 301 85
                                    

" استخوان کشیده بینیش رو با پشت انگشت لمس کرد. سبز بود.. نفس هاش درمان بودن و آرامش."

***

پتو رو روی خودشون بالاتر کشید و به جانگکوک که روی شکم به خواب عمیقی رفته بود لبخند محوی زد. جرات خوابیدن نداشت و دلش برای لب های نیمه باز پسر بزرگتر و موهای بلند و به هم ریخته ش روی بالش پر پر میزد. برای کبودی زیر خط فکش و لب های سرخش.. برای مژه های کم پشت و کوتاهش که با حرکت عدسی چشم هاش پشت هر دو پلکش تکون میخوردن. حتی درد کم کمرش و دستی که گاه و بیگاه پشت موهاش رو به چنگ میگرفت هم نمیتونست لذتی که چند ساعت قبل زیر دست های این پسر تجربه کرده بود رو از خاطرش ببره. سرش رو روی بالش جلوتر کشید و به نوک انگشت های دست جانگکوک بوسه آرومی زد.

پسری که با لمس هاش هم تنش رو به آتیش میکشید و شعله های سرخ و بنفش باقی مونده توی وجودش هنوز هم بازتابی از این لمس ها بود. به پنجره ای که نظاره گر طلوع آفتاب بود نگاه کرد و دست چپش رو روی کمر جانگکوک گذاشت. سرش رو جلوتر کشید و پیشونیش رو به پیشونی پسر تکیه داد. به تک تک اجزا صورتش نگاه کرد و دستش رو بالاتر آورد. موهای افتاده روی گوشش رو نوازش کرد و مرتب کرد. برای اولین بار ماه رو از نزدیک میدید. صورت گردی که تمام رنگ های دنیا رو توی خودش جا داده بود. شاید پرده نازک کشیده شده ی عشق روی چشم هاش بود که ماه امشبش رو انقدر رنگی میدید..

"چرا گاهی ماه از پشت یک لایه‌ی نازک ابر، نمایی رنگین‌کمانی پیدا می‌کند؟

این پدیده که به نام تاج ماه شناخته می‌شود در اثر فرآیند مکانیک کوانتومیِ پراش نور توسط تک تک ریزقطره‌های هم‌اندازه‌ی آب درون ابری که جلوی ماه را گرفته ولی تا اندازه‌ی بسیاری ترانما (شفاف) است رخ می‌دهد.

از آن جایی که رنگ‌های گوناگون نور دارای طول موج‌های گوناگون هستند، شیوه‌ی پراش آنها نیز با هم تفاوت دارد در نتیجه رنگ‌های گوناگون نور را جدا از هم می‌بینیم"

انگشت اشاره ش رو پشت گردن جانگکوک کشید و لبخند محوی زد.. تک تک ثانیه هایی که روحش بین اوج لذت دست و پا میزد و گردن این پسر تنها پوسته ای بود که زنده نگهش داشت.. قرمز بود. اولین رنگ رنگین کمان بود و بالاترین نقطه آسمون احساساتش رو به کمان منحنی شکلی در انتظار رسیدن به نارنجی تبدیل کرده بود..

"شمار کمی از پدیده‌های رنگی که ریشه‌ی مکانیک کوانتومی دارند را می‌توان به آسانی با چشم نامسلح دید؛ و تاج‌های ماه یکی از این کم‌شمار پدیده‌ها هستند. تاج‌های خورشید هم گاهی با چشم دیده می‌شوند."

انگشتش رو پایین تر کشید و روی لب های نیمه بازش گذاشت. زرد.. نماد شور و اشتیاق.. لب هایی که ردشون رو روی تمام تنش میتونست ببینه.. لبخندی زد و سرش رو کج کرد و به آرومی بوسیدش. لب های جانگکوک بسته شدن و بی صدا خندید.

Black Hole🕳️Where stories live. Discover now