حس بهشتی

1.4K 169 1.4K
                                    

توجه                              توجه

لطفا بعد از خوانش این پارت دنبال نویسنده نگردید، زیرا که وی از ناتوانی سم بودن، در افق محو گردیده است.
برای ثبت ناسزا های خود لطفا به سامانه
444678907
پیامک ارسال کنید.
این پارت حاوی روابط نا متعارف است.
توچولوها نخونن😱❌🔞⚠️☢️

••••

الا از وقتی پامو به این مراسم حوصله سر بر تخمی گذاشته بودم 29 دقیقه میگذشت...

همه با هم دور یه میز جمع شده بودیم و این هری بود که سعی میکرد با جک هاش بقیه رو بخندونه:

- میدونستین اگه عن خیس بشه چی میشه؟

+ چی میشه؟
بقیه گفتن و منتظر جواب هری بودن.

- عنتر میشه.

گفت و خودش پاره شده بود از خنده و بقیه هم میخندیدن...

پوفی کشیدم و کمی به اطراف نگاه کردم...
اوه...
اون دو نفر داشتن چیکار میکردن؟

یکم بیشتر که دقت کردم فهمیدم این بیگ مسعود بود که سعی میکرد عمو پورنگ رو که زیر میز گیر کرده بود، بیرون بیاره...

فقط من یچیزی نفهمیدم... اونم این بود که چرا داشتن ناله میکردن؟

افکار مضخرفمم رو کنار زدم و سعی کردم به چیزای قشنگ تری فکر کنم.. مثلا بیبی کیوتم که اندازه دوتا صندلی باهام فاصله داشت و به طرز خیلی کیوتی داشت آبنابتشو میخورد...

همینجوری که نگاهش میکردم دیدم داره با اشاره بهم میگه که برم سمت دستشویی و من کی باشم که مخالفت کنم...
دروغ چرا استرس و هیجان، سراسر وجودمو گرفته بود...

رفتم و یکی از دستشویی هارو انتخاب کردم و منتظر بشیرکم موندم و به اون صدای بم که از دستشویی بغلی میومد و میگفت " عاح پورنگ همشو بکن تو دهنت" توجه نکردم.

••••
(ددی و رزی دعوا نکنین😔)

third person POV

در دستشویی باز شد و استرسش رو صد برابر کرد...

بشیر با لوندی سمتش قدم برمیداشت و سعی میکرد آبنباتشو جوری بِمکه که لپ هاش گود بشن و باعث دیوونه تر شدن آریا بشه...

به جلوی پای آریا که رسید روی دوتا زانوش نشست و با چشمای شکلاتی مظلومش به آریا نگاه کرد ... گویا ازش اجازه میخواست.

آریا که انگار منظورشو فهمیده باشه آبنبات تو دهن بشیر رو با صدای پاپ مانندی بیرون آورد و با چنگ زدن به موهای نرمش و نزدیک کردن سرش به دیکش، اجازش رو صادر کرد...

watermilk | A.HWhere stories live. Discover now