با مور مور شدن کمرش کمی توی جاش تکون داد
اون حس مور موره احساس خوبی بهش میداد_دست از سرم بردار دد
بدون اینکه چشم هاشو باز کنه گفتبوسه ای پشت گردنش گذاشت
+صبح بخیر بیبی بویچرخید و دست هاشو دور کمر مرد حلقه کرد و بیستر توی بغلش فرو رفت
_بزار بخوابم+تو زیاد میخوابی
سرشو به سینه مرد کشید
_من زیاد نمیخوابم فقط بغل تو کم نصیبم میشه پس میخوام بیشتر توی بغلت بخوابمدستشو توی موهاش برد و اروم نوازشش کرد
بوسه ای روی موهاش گذاشت
+هرچی تو بخوای البته فقط اینبار رو_دیلتون کیه و چیکارس؟
صدای خفش از روی سینش اومد+یه باند قوی توی ایتالیاس...
_قوی تر از تو توی نیویورک؟
سرشو بالا اورد و توی چسم های مرد نگاه کرد
بالاخره چشم هاشو باز کرده بودموهای شلختش توی پسشونیش ریخته بود و با کیوت ترین حالت از پایین به درک نگاه میکرد
چطور میتونست این پاپی کوچولو رو ولش کنه+قوی تر نه ولی حقه باز تر ، داشتم میگفتم ما باید شانس بیاریم که دخترش از من خوشش نیاد وگرنه کارمون یکم سخت میشه
باز سرشو به سینه مرد فشرد
_نمیخوام از دستت بدم+نمیدی
صدای شکمش به گوش هردو رسید
خنده مرد بلند شد
+الان میفهمم دیروز که گفتی صداش کلافت کرد ینی چی_عاره الان درکم میکنی
از بغل مرد بیرون اومدطرف دیگ چرخید و موبایلشو از روی میز کنار تخت برداشت
با مگی تماس گرفت
×سلام
_سلام مگ
×حالت خوبه؟
_به لطف گنده بکی که کنارمه عارهاخمی کرد
+به من گفای گنده بک؟
اروم گفتخنده ریزی کرد و ادامه داد
_شرکتی؟
×اره ، تئو هم دانشگاهه براتون صبحونه اماده کردم میتونید با خیال راحت صبحونتونو بخوریدچطور مگی میتونست اینقدر خوب باشه
مگی قطعا یه ادم نبود اون فرشته بود
_ممنونم دوست دارم خدافظ
×منم دوست دارم خدافظتماس رو قطع کرد
از روی تخت پایین اومد
_پاشو بریم صبحونه بخوریم+خونه خالیه نه؟
حین اینکه از تخت پایین میومد گفت_نه خالی نیست میبینی که من و تو توی خونه ایم
گفت و از اتاق بیرون رفتبه دنبال پسر بدون پوشیدن لباس بیرون رفت
+خیلی زبون درازی میکنی حواست باشهصبحونه های اماده شده رو روی میز گذاشت
_چیه نکنه میخوای جوری بفاکم بدی که تا یه سال نتونم راه برم؟!
YOU ARE READING
FIGHTER[STEREK]
Fanfiction[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام