[روز بعد]
پوست لبشو میکند
پاشو با ضرب تند به زمین میکوبید_چته تئو؟
استایلز گفت و پس گردنی به پسر زد+استرس دارم ، اگر خانوادمو قبول نکن و لیام رو ازم بگیره؟
پس گردنی دیگ بهش زد
_احمق خاستگاری که نمیریم! فقط یه شامه بعدم درک خوشحالی پسرشو بخاطر مادرش خراب نمیکنهچشم هاشو مالید
+درست میگی
+مگی...
بلتد اسم دختر رو صدا زد+دیرمون شد مگ زود باش دیگ
نگاهی به ساعت انداخت
چند دقیقه دیگ باید اونجا میبودن× خدای من تئو چقدر عجله داری!!
مگی پوف کلافه ای کشیدچند دقیقه بعد به عمارت رسیدن
لیام ازشون استقبال کردبه همراه لیام توی سالن غذاخوری رفتن
تئو اول از همه به تالیا سلام کردتی:مادرجون برادر و خواهرم هستن
با دیت بهشون اشاره کردتالیا لبخندی زد و نزدیک تر رفت
تا:خیلی خوش اومدین عزیزانممگی با تالیا دست داد
مگ:سلام خانم هیل من مگی ام از اشنایی باهاتون خوشبختمتالیا میتونست بگه از همین الان از مگی خوشش اومده
دختری زیبا و دوست داشتنی بودبعد از مگ استایلز با تالیا دست داد
اس:سلام خانم هیل استایلزام خیلی خوش حال بالاخره میبینمتون
لبخند گشادی زدتالیا قبل از اینکه دست استایلز رو ول کنه پرسید
تا:بالاخره دیدیم؟دستشو از دست زن بیرون کشید
اس:بله درک از شما زیاد تعریف کردنتالیا سمت درک چرخید که تاحالا ساکت بود
در: بهت میگم مادر
ادامه داد
:استایلز میشه یه چیزی بهت بگم؟سری تکون داد و به دنبال درک از سالن غذاخوری بیرون رفتن و وارد یکی از اتاق ها شدن
به محض بسته شدن در
بقش توسط مرد گرفته شد و به دیوار کوبیده شد
بخاطر ضربه کمی چهرشو توی هم کشید
_چته وح...؟لبهای مرد روی لبهاش فرود اومد و عمیق میبوسیدش
دستشو روی سینه مرد گذاشت و عقب بردش
صداشو پایین اورد تا کسی بیرون اتاق صداشونو نشنده
_چیکار میکنی درک لبهام پف میکنه بقیه میفهمنبوسه خیسی زیر گوشش گذاشت
چشم هاشو برای ثانیه ای بست
_دیوونه شدی؟+امشب برات یه سوپرایز دارم بیبی بوی
بین بوسه هاش روی گردن پسر گفت_چی؟چه سوپرایزی؟
دستشو توی موهای مرد برد و سرشو عقب برد تا بتونه چهرشو ببینه
ESTÁS LEYENDO
FIGHTER[STEREK]
Fanfic[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام