*حقیقتا پشمام هیچوقت فکر نمیکردم فایتر اینقدر طولانی باشه*
تمام مدت سعی کرد به اینکه سوفیا و درک سکس داشتن فکر نکنه
ولی نتونسته بود
فکر کرد وقتی اسکات بیاد قراره فراموش کنه ولی چیزی تغییر نکرد_جیز...
دستشو عقب کشیداسکات:هی حواست کجاست پسر؟
انگشتش بخاطر سوختگی کمی قرمز شده بود و چیز خاصی نبود
انگشتشو توی دهنش کرد
_چیزی نشد فقط یه لحظه حواسم پرت شداسکات:باید میزاشتی مگی شامو بپزه
پشت میز دست به سینه نشست_بعد از این همه مدت اومدی اینجا خودم میخوام برا داداشم شام درست کنم
و مشغول ادامه پخت و پز شدموبایلش بازم زنگ خورد
با دیدن اسم درک دوباره ذهنش درگیر شد
ترجیح داد جواب نده
مثل سه تا تماس قبلیشاسکات:چرا جوابشو نمیدی؟
_جواب کیو؟
با حالت سوالی نگاش کرداسکات:دوست پسرتو
تک خنده فیکی کرد
_ درک نیست یکی از کارکنای جان عه گیر داده که...اسکات:استایلز من تورو میشناسم، اوکی احتمالا از دست دوست پسرت ناراحتی نمیخوای جوابشو بدی ولی به من دروغ نگو
_میشه بهش نگی از عمد جواب ندادم؟ بهش میگم باتو سرگرم بودم متوجه تماسش نشدم
با چهره وا رفته گفتاسکات:نگران نباش پسر
بلند شد و کوتاه استایلز رو بغل کرد
اسکات:راستی تئو کجاست؟_با لیام رفتن بیرون الاناس بیان
سری تکون داد و سر جاش برگشت
****
چهار بار باهاش تماس گرفته بود و جواب نداده بود
مشکل اون پسر چیه؟
احتمالا بخاطر سوفیا از دستش ناراحته
ولی استایلز باید یکم درکم کنه
انگار من خیلی دوست دارم با این دختر باشم
کاش این دو هفته فاکی هم تموم بشهسوفیا:به چی فکر میکنی؟
+به عروسیمون، ماهنوز برنامه ریز عروسی نگرفتیم، پرو لباس نرفتیم، مکانمونو انتخاب نکردیم، کلی کار داریم
لبخند سوفیا بزرگتر شد
روبروی درک اومد و دستاشو توی دستای مرد قفل کرد
سوفیا: چطوره از فردا کمتر بری شرکت تا با هم کارای عروسیمونو انجام بدیم؟+قول نمیدم ولی تلاشمو میکنم کمتر برم ، کارهای شرکت خیلی به هم ریختس نمیتونم ولش کنم
دستاشو دور کمر مرد حلقه کرد و سرشو روی سینه عضله ای مرد گذاشت
سو:باشه، صبح های میری شرکت عصر ها کارای عروسیمونو میکنیمروی موهای دخترو بوسید
+دیگ باید برم برای شام، بازم متاسفم که دارم تنهات میزارم
YOU ARE READING
FIGHTER[STEREK]
Fanfiction[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام