part 40

207 31 126
                                    

*حقیقتا پشمام هیچوقت فکر نمیکردم فایتر اینقدر طولانی باشه*

تمام مدت سعی کرد به اینکه سوفیا و درک سکس داشتن فکر نکنه
ولی نتونسته بود
فکر کرد وقتی اسکات بیاد قراره فراموش کنه ولی چیزی تغییر نکرد

_جیز..‌.
دستشو عقب کشید

اسکات:هی حواست کجاست پسر؟

انگشتش بخاطر سوختگی کمی قرمز شده بود و چیز خاصی نبود
انگشتشو توی دهنش کرد
_چیزی نشد فقط یه لحظه حواسم پرت شد

اسکات:باید میزاشتی مگی شامو بپزه
پشت میز دست به سینه نشست

_بعد از این همه مدت اومدی اینجا خودم میخوام برا داداشم شام درست کنم
و مشغول ادامه پخت و پز شد

موبایلش بازم زنگ خورد
با دیدن اسم درک دوباره ذهنش درگیر شد
ترجیح داد جواب نده
مثل سه تا تماس قبلیش

اسکات:چرا جوابشو نمیدی؟

_جواب کیو؟
با حالت سوالی نگاش کرد

اسکات:دوست پسرتو

تک خنده فیکی کرد
_ درک نیست یکی از کارکنای جان عه گیر داده که...

اسکات:استایلز من تورو میشناسم، اوکی احتمالا از دست دوست پسرت ناراحتی نمیخوای جوابشو بدی ولی به من دروغ نگو

_میشه بهش نگی از عمد جواب ندادم؟ بهش میگم باتو سرگرم بودم متوجه تماسش نشدم
با چهره وا رفته گفت

اسکات:نگران نباش پسر
بلند شد و کوتاه استایلز رو بغل کرد
اسکات:راستی تئو کجاست؟

_با لیام رفتن بیرون الاناس بیان

سری تکون داد و سر جاش برگشت

****

چهار بار باهاش تماس گرفته بود و جواب نداده بود
مشکل اون پسر چیه؟
احتمالا بخاطر سوفیا از دستش ناراحته
ولی استایلز باید یکم درکم کنه
انگار من خیلی دوست دارم با این دختر باشم
کاش این دو هفته فاکی هم تموم بشه

سوفیا:به چی فکر میکنی؟

+به عروسیمون، ماهنوز برنامه ریز عروسی نگرفتیم، پرو لباس نرفتیم، مکانمونو انتخاب نکردیم، کلی کار داریم

لبخند سوفیا بزرگتر شد
روبروی درک اومد و دستاشو توی دستای مرد قفل کرد
سوفیا: چطوره از فردا کمتر بری شرکت تا با هم کارای عروسیمونو انجام بدیم؟

+قول نمیدم ولی تلاشمو میکنم کمتر برم ، کارهای شرکت خیلی به هم ریختس نمیتونم ولش کنم

دستاشو دور کمر مرد حلقه کرد و سرشو روی سینه عضله ای مرد گذاشت
سو:باشه، صبح های میری شرکت عصر ها کارای عروسیمونو میکنیم

روی موهای دخترو بوسید

+دیگ باید برم برای شام، بازم متاسفم که دارم تنهات میزارم

FIGHTER[STEREK]Where stories live. Discover now