FIGHTER[STEREK]

part 23

با اینکه خوب میدونست کی پشت این قضیس ولی باز هم سوال کرد

+شما عوضیا هرکی هستین مطمئن باشین قراره دهنتون سرویس بشه

مرد پشت سرش خندید
~فعلا اونی که قراره دهنش سرویس بشه تویی

ون مشکی ای کنار ماشینش ایستاد
چند نفر از ون پیاده شده و در ماشین رو باز کردن
اسلحه هاشونو طرف هردو گرفتن

~پیاده شین
یکی از افراد دستور داد

همینطور که دست هاشونو بالا گرفته بودن از ماشین پیاده شدن

اسلحه رو بیشتر به کمر پسر فشار داد تا راه بیفته
کنار مرد قرار گرفت

_اینا کین درک؟!
اروم زمزمه کرد
بخاطر ترس زیاد نفس کشیدن براش سخت شده بود
وحالت تهو شدید بهش دست داده

+نترس نجات پیدا میکنیم
تنها جمله ای که درک گفت

دست هاشونو پشتشون بستن
موبایل هاشونو بیرون اوردن و شکستنشون تا قابل ردیابی نباشن

سمت ون هلشون دادن و وارد ون شدن
ماشین راه افتاد

عقب ون فقط یه نفر از اون ها مواظبت میکرد
میتونست لرزش بدن پسر رو کنارش حس کنه
بخاطر اون حالا پسر هم توی دردسر انداخته بود

سرشو طرفش خم کرد
+هی نترس بلایی سرمون نمیارن البته سر تو

ولی این به اروم شدنش کمکی نمیکرد
_چجوری قراره نجات پیدا کنیم

با چرخش سر پسر فاصله صورت هاشون کمتر شد
نفس های گرم همدیگرو نفس میکشیدن
عسلی های پسر توی جنگل های مرد غرق شده بود

+بهم اعتماد داری؟
پسر سرشو تند تکون داد
+خوبه

نگاهش سمت لب پسر کشیده شد که بخاطر کندن پوستشون خون کمی روش خشک شده بود
با نگاه بیشتر به لبهاش عطش درونش هر لحظه بیشتر میشد
الان وقت مناسبی نبود پس سرشو طرف دیگ چرخوند

زمان زیادی رو توی ون بودن تا بالاخره رسیدن
درک حدس میزد یک ساعتی توی راه بودن و احتمالا جایی بیرون از شهرن

در ون باز شد و به دستور فردی از ون بیرون رفتن
درست حدس میزد بیرون شهر بودن
یه جایی نزدیک به جنگل بودن
ساختمونی که اونجا بود تقریبا خرابه بود

درک فقط دعا میکرد که قرار نباشه جنازشونو اینجا چال کنن
نفسشو لرزون بیرون داد
باید برای مقابله با هرچیزی تمام جرعتشو جمع میکرد

وارد زیر زمین داغون ساختمون شدن
همونطور که حدسشو زده بود

الکس با نیشخند پیروزی روی صندلی ای نشسته بود
~خوش اومدی هیل

مرد هم لبخندی زد
+خیلی ممنون بابت مهمون نوازیت
با سر به دستای بستش اشاره کرد

از روی صندلیش بلند شد و روبروی مرد ایستاد
~تو که میدونی من به این مهمون نوازیم مشهورم