part 36

228 32 87
                                    

نور افتاب چشم هاشو اذیت میکرد
گوشه چشم هاشو باز کرد
غری غری کرد
ایده کنار دریاچه خوابیدن کاملا افتضاح بود
توی جاش چرخید

صورتش کاملا روبروی صورت درک قرار گرفته بود

تاحالا موقعی که خواب بود ندیدمش
هرچقدر توی بیداری اخمی و بداخلاقه توی خواب کاملا اروم بنظر میرسه
حتی شاید کیوت

باد خنکی میومد
موهاشو بیشتر توی صورتش ریخت
لبخندی زد
اروم موهاشو ازپیشونیش کنار زد
انگشتشو روی ته ریشش میکشید

+حتی فکر اینکه بهم بگی کیوت رو از سرت بیرون کن
با صدای گرفته ای گفت

گونشو محکم کشید و خندید
_ولی هستی

+اخخ...خودتو توی خواب ببینی چی میگی؟
گونشو مالید

_اوه عاره من خودمو دیدم عین خل و چلا میشم

بلند خندید
+دقیقا

صدای موبایلش بلند شد
+فاک
میدونست قرار نیست خبر های خوبی بشنوه
کاش فقط واسه یه روز میزاشتن بدون هیچ استرس و ترسی کنار بیبیش باشه

بلند شد و موبایل رو از روی میز برداشت
با دیدن اسم کورا تمام حدس هاش درست در اومد
احتمالا دیلتون جواب داده

نگاهی به استایلز کرد

استایلز که میدونست با شروع شدن صبحشون بدبختی هاشونم بار شرو شده لبخندش محو شد
_برو جواب بده میدونم مربوط به دیلتونه

جلو رفت و لبهاشو کوتاه بوسید
+متاسفم ، دو دقیقه صبر کنی برمیگردم ، باید یه چیز دیگه هم بهت بگم

_باشه

بلند شد و داخل رفت تا با کورا صحبت کنه

موقع رفتن درک به باسن مرد نگاه میکرد
_هیل باسن خوبی داریا!!
پیش خودش اروم گفت

وقتی مرد از دید خارج شد
نشست ،بیشتر به لبه دریاچه نزدیک شد
پتو رو دورش گرفت
پاهاشو تا پایین زانو توی اب برد
حس خنکی اب دریاچه بهش احساس خوبی میداد

یاد اتفاق دیشب افتاد
اخمی کرد
_خدای من
کمی بلند گفت

درک سریع برگشت
+چی شده؟

_دیشب یه کار بی رحمانه کردیم
با نگاهی وحشت زده به درک نگاه کرد

درک همچنان منتظر بود تا بفهمه دیشب چه کاری کردن که بی رحمانه بوده

_ما...یعنی من دیشب بچه هامو ریختم تو دریاچه
گفت و شروع به خندیدن کرد

دندون هاشو محکم روی هم فشار داد
+هه هه هه بامزه

موبایلو روی میز برگردوند
پشت استایلز رفت
شونشو گرفت و کمی سمت جلو هلش داد

_الان بیفتم توی اب ولم کن

FIGHTER[STEREK]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon