نور افتاب چشم هاشو اذیت میکرد
گوشه چشم هاشو باز کرد
غری غری کرد
ایده کنار دریاچه خوابیدن کاملا افتضاح بود
توی جاش چرخیدصورتش کاملا روبروی صورت درک قرار گرفته بود
تاحالا موقعی که خواب بود ندیدمش
هرچقدر توی بیداری اخمی و بداخلاقه توی خواب کاملا اروم بنظر میرسه
حتی شاید کیوتباد خنکی میومد
موهاشو بیشتر توی صورتش ریخت
لبخندی زد
اروم موهاشو ازپیشونیش کنار زد
انگشتشو روی ته ریشش میکشید+حتی فکر اینکه بهم بگی کیوت رو از سرت بیرون کن
با صدای گرفته ای گفتگونشو محکم کشید و خندید
_ولی هستی+اخخ...خودتو توی خواب ببینی چی میگی؟
گونشو مالید_اوه عاره من خودمو دیدم عین خل و چلا میشم
بلند خندید
+دقیقاصدای موبایلش بلند شد
+فاک
میدونست قرار نیست خبر های خوبی بشنوه
کاش فقط واسه یه روز میزاشتن بدون هیچ استرس و ترسی کنار بیبیش باشهبلند شد و موبایل رو از روی میز برداشت
با دیدن اسم کورا تمام حدس هاش درست در اومد
احتمالا دیلتون جواب دادهنگاهی به استایلز کرد
استایلز که میدونست با شروع شدن صبحشون بدبختی هاشونم بار شرو شده لبخندش محو شد
_برو جواب بده میدونم مربوط به دیلتونهجلو رفت و لبهاشو کوتاه بوسید
+متاسفم ، دو دقیقه صبر کنی برمیگردم ، باید یه چیز دیگه هم بهت بگم_باشه
بلند شد و داخل رفت تا با کورا صحبت کنه
موقع رفتن درک به باسن مرد نگاه میکرد
_هیل باسن خوبی داریا!!
پیش خودش اروم گفتوقتی مرد از دید خارج شد
نشست ،بیشتر به لبه دریاچه نزدیک شد
پتو رو دورش گرفت
پاهاشو تا پایین زانو توی اب برد
حس خنکی اب دریاچه بهش احساس خوبی میدادیاد اتفاق دیشب افتاد
اخمی کرد
_خدای من
کمی بلند گفتدرک سریع برگشت
+چی شده؟_دیشب یه کار بی رحمانه کردیم
با نگاهی وحشت زده به درک نگاه کرددرک همچنان منتظر بود تا بفهمه دیشب چه کاری کردن که بی رحمانه بوده
_ما...یعنی من دیشب بچه هامو ریختم تو دریاچه
گفت و شروع به خندیدن کرددندون هاشو محکم روی هم فشار داد
+هه هه هه بامزهموبایلو روی میز برگردوند
پشت استایلز رفت
شونشو گرفت و کمی سمت جلو هلش داد_الان بیفتم توی اب ولم کن
BINABASA MO ANG
FIGHTER[STEREK]
Fanfiction[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام