نمیدونست چه مدت بیداره و تعداد نفس هاشو میشمره
نفس هاش به نفس های پسر وصل بود
وجودش به وجود پسر
جونش به جون پسر
روحش به روح پسراگر همچی خوب پیش بره از فردا میتونم هر روز اینطوری بیدار بشم
هرروز تعداد نفس هاشو بشمرم
هرروز بیشتر از روز قبل عاشقش بشم
البته من عاشقش نیستم من دیوونه این پسرم
من این فرشترو میپرستم
البته اگر فرشته زبون دراز داشته باشیمبه افکارش خندید
انگشت شصتشو روی گونه پسر کشید
میدونست به این راحتی ها بیدار نمیشهجلوتر رفت و بوسه های ریز و درشت روی گردنش گذاشت
از فردا دیگ راحت میتونم ببوسمش
میتونم به همه دنیا بگم اون دوست پسر منه
اون عشق زندگی منهبوسه هاشو از گردن به صورت پسر برد
روی چشم ها ، بینی،گونه، شقیقه و هر قسمت از صورت زیبای پسر رو بوسیدتوی خاب اخم ریزی کرد و جیزی رو زیر لب غرغر کرد
نمیخواست بیدارش کنه و همینجوری به خوابیدنش زل بزنه
ولی کلی کار داشتن و حالا باید بیبی بویش رو از خواب نازش بیدار کنه+هی بیبی بوی
اروم صداش زد و صورتشو نزدیک تر برد+پاشو تنبل
روی لبهاش زمزمه کردپسر فقط زیر لب هومی گفت
نوک زبونشو روی لبهای پسر بالا و پایین برد
توی خاب نیشخند زد و لبهاشو از هم باز کرد
سعی کرد با لبهاش زبون مرد رو بگیرهدرک خندید و بکارش ادامه داد
بدون باز کردن چشم هاش کمی سرشو جلو برد تا بتونه زبون درک رو بگیره
ولی بجاش درک زبونشو داخل دهن پسر برد و جا،جای دهنشو مزه کردبین بوسه هوم طولانی ای کشید
صدای بوسشون سکوت اتاق رو میشکستبدون قطع بوسه روی شکمش چرخید
ارنج هاشو دو طرف بدن پسر گذاشت تا از وزنش روی پسر کم کنهعقب کشید و به صورت خابالوی پسرش نگاه کرد
بالاخره چشم هاشو باز کرد و لبخند کم جونی زد
_عاشق اینم که هر روز صبح اینجوری بیدار بشمزیر گوش پسر رو بوسید
+از فردا هر روز صبح خودم بیدارت میکنم
+حالا پاشو که باید کارای عروسی رو بکنیمبا یاداوری عروسی اخم غلیظی کرد
_عروسیه توعه نه من پس خودت کاراتو بکن
گفت و پتو رو روی سرش کشیدسرشو به دو طرف تکون داد
پسره سوسولپتو رو از روی صورتش کنار زد
+خیلی لوس شدی_میخواستی لوسم نکنی
زبونشو برای درک بیرون اورد.گاز محکمی از خط فک پسر گرفت
YOU ARE READING
FIGHTER[STEREK]
Fanfiction[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام