২ Part 29: "There are no happy endings in real life."

291 92 228
                                    

"تو زندگی واقعی هیچ پایان خوشی وجود نداره."

طولی نکشید تا احساس خالی شدن زیر پاها و سبک شدن قلبش به پایان برسه. وقتی کف پاهاش رو روی اون زمین نرم احساس کرد چراغ کوچیکی که توی قلبش به خاطر وجود مکعب روشن بود تبدیل به خورشیدی درخشان شد و به تمام وجودش روشنایی بخشید... بار دیگه فلیکس اونجا بود! زیر آسمون خاکستری‌ای که زندگی چان رو در بر می‌گرفت.

لحظه‌ای که پلک‌هاش رو با اشتیاق از هم فاصله داد مرد ناآشنایی مقابل چشم‌هاش و با فاصله از زمین ایستاده بود. مردی با موهای خاکستری و لب‌هایی که به خاطر حضور فلیکس کش اومده بودن.
"لباسات مثل اوناییه که چان پوشیده بود."

لبخند چانگبین پررنگ‌تر شد.
"از کجا فهمیدی این منم؟"

فلیکس هم حالا لبخند می‌زد.
-کی جز چانگبین ممکنه توی این دنیا منو اینطور مشتاقانه نگاه کنه؟

چانگبین درحالی که می‌خندید دستی پشت موهاش کشید.
-کنجکاو بودم از نزدیک ببینمت و در حقیقت خیلی هم امید نداشتم.

قدم محتاطانه‌ای رو به جلو برداشت تا به اون مرد نزدیک تر بشه.
"با چیزی که تصور می‌کردم متفاوتی. انگار عطرت از عطر چان شیرین تره."

چانگبین دستش رو روی شونه‌ی فلیکس گذاشت.
"چیزی که تصور می‌کردی دقیقا چهره‌ی سو چانگبین فوتبالیستی بود که اسمشو رو من گذاشتی. خوشحالم که می‌تونم ببینمت."

فلیکس فاصله‌ی کوتاه بینشون رو پر کرد تا بهترین دوستش رو به آغوش بکشه‌. بدنش تقریبا مثل چان عضله‌ای بود و فلیکس به خاطر حضورش واقعا احساس آرامش می‌کرد.
"منم خیلی خوشحالم. از سو چانگبین واقعی بهتری."

چانگبین دست‌هاش رو محکم دور فلیکس حلقه کرد و دستش رو پشت پسرک توی آغوشش کشید.

فلیکس بعد از دیدن چانگبین بیشتر از قبل احساس کرده بود که چقدر دلتنگش بوده... اون آغوش واقعا بهش احساس امنیت می‌داد.

چانگبین موهای فلیکس رو نوازش کرد‌.
"از حالا می‌تونی خوشحالیتو ادامه بدی... احساس امنیتت هم ادامه‌دار میشه. چان اینجاست."

فلیکس سرش رو کمی عقب کشید تا به چشم‌های مشکی چانگبین نگاه کنه.
-اینکه خواستم بیای اینجا باعث میشه به خطر بیفتی...

لبخندی صادقانه روی لب‌های چانگبین کشیده شد.
"من هنوز تو ذهن کلی انسانم... نمی‌تونن کاری باهام بکنن؛ نگران چیزی نباش. ما دوستیم و باید از هم مراقبت کنیم درسته؟"

فلیکس لب‌هاش رو جلو داد و سرش رو پایین انداخت.
"ازت خجالت می‌کشم. نمی‌خوام اذیت شی."

Inner Voice [ChanLix]Where stories live. Discover now