২ Part 16: "Disaster"

384 112 137
                                    

"فاجعه"

-می‌خوام چانگبینو ببینم.
همون‌طور روی میز نشسته بود و پاهاش رو با ریتم حرکت می‌داد. چانی که مقابلش ایستاده بود چونه‌ی فلیکس رو بین انگشت‌هاش گرفت تا صورت‌هاشون مقابل هم قرار بگیره و با چشم‌های ریز شده نگاهش کرد.
-چرا؟

لب‌هاش رو کمی جلو داد.
"باید قیافمو مظلوم کنم تا قبول کنه؟"

لبخند کوچیکی روی لب‌های درشت چان نشست.
"از این مظلوم ترم می‌تونی بشی؟"

فلیکس چند بار پلک زد و سرش رو پایین انداخت.
"حواسم نبود می‌تونی بشنوی چی فکر می‌کنم."

چان فشار ملایمی به چونه‌ی فلیکس وارد کرد و صورتش رو تا جایی جلو کشید که بتونه نفس‌های پسرکش رو روی لب‌های خودش احساس کنه. درحالی که نگاهش رو با آرامش بین چشم‌ها و لب‌های خوش فرم فلیکس جا به جا می‌کرد لب زد:
-نمی‌خوام اجازه بدم چانگبینو ببینی.

فلیکس چشم‌هاش رو بسته و ساق دست‌هاش رو روی شونه‌های چان گذاشته بود.
"می‌تونی کاری کنی ببینمش ولی نمی‌خوای؟"

با از بین رفتن فاصله‌ی بین صورت‌هاشون و احساس نرمی لب‌های چان روی لب‌هاش، پاهاش رو بیشتر از هم باز کرد تا بتونه دور کمر چان حلقه‌شون کنه.

حالا صدای بوسه‌شون بلند شده بود.

"پیدا کردن چانگبین سخته ولی غیرممکن نیست. حالا که اینجایی دیدن اون می‌تونه یه ریسک بزرگ باشه. اگه متوجه بشن یه انسان وارد این دنیا شده مطمئن نیستم چه اتفاقی برامون می‌افته. به هرحال نمی‌خوام برات پیداش کنم. مگه نیومدی منو ببینی؟"
همزمان با ادای جمله‌ی آخر، کمر فلیکس رو محکم به خودش فشرد و صورتش رو کمی ازش فاصله داد.

نگاه فلیکس هنوز به لب‌های مرد مقابلش بود.
-حالا که میخوای منو به دنیای خودم برگردونی، نمیشه لطفا قبل رفتن چانگبینم ببینم؟

چشم‌ها و لب‌های نیمه باز فلیکس و بدن گرم کوچیکش برای چان از هر لحظه‌ی دیگه‌ای خواستنی تر به نظر می‌رسید، اما لحن دلخورش چیزی نبود که چان دوست داشته باشه بشنوه.
"بهش حسودی میکنم فلیکس."

صورت فلیکس کنار گردن چان جا گرفت و بوسه‌ای روی سیب گلوش کاشت.
"ولی من عاشقتم. نباید به کسی حسودی کنی."

چان دستش رو به آرومی توی موها و پشت سر فلیکس کشید.
"می‌دونم. حتی با این موضوع که من هم جنستم مشکلی نداری."

"ولی واقعا می‌خوام بدونم چانگبین چه شکلیه."

دستش رو کمی پایین تر برد و باسن فلیکس رو گرفت تا پایین تنش رو به خودش بچسبونه. لب‌هاش رو نزدیک گوش پسر توی آغوشش کرده بود:
-می‌دونی که من نمی‌تونم تو رو-

Inner Voice [ChanLix]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang