২ Part 29: "There are no happy endings in real life."

135 51 36
                                    

"تو زندگی واقعی هیچ پایان خوشی وجود نداره."

طولی نکشید تا احساس خالی شدن زیر پاها و سبک شدن قلبش به پایان برسه. وقتی کف پاهاش رو روی اون زمین نرم احساس کرد چراغ کوچیکی که توی قلبش به خاطر وجود مکعب روشن بود تبدیل به خورشیدی درخشان شد و به تمام وجودش روشنایی بخشید... بار دیگه هیونجین اونجا بود! زیر آسمون خاکستری‌ای که زندگی چانگبین رو در بر می‌گرفت.

لحظه‌ای که پلک‌هاش رو با اشتیاق از هم فاصله داد مرد ناآشنایی مقابل چشم‌هاش و با فاصله از زمین ایستاده بود. مردی با موهای سفید و لب‌هایی که به خاطر حضور هیونجین کش اومده بودن.
"لباسات مثل اوناییه که چانگبین پوشیده بود."

لبخند چان پررنگ‌تر شد.
"از کجا فهمیدی این منم؟"

هیونجین هم حالا لبخند می‌زد.
-کی جز چان ممکنه توی این دنیا منو اینطور مشتاقانه نگاه کنه؟

چان درحالی که می‌خندید دستی پشت موهاش کشید.
-کنجکاو بودم از نزدیک ببینمت و در حقیقت خیلی هم امید نداشتم.

قدم محتاطانه‌ای رو به جلو برداشت تا به اون مرد نزدیک تر بشه.
"با چیزی که تصور می‌کردم متفاوتی. انگار عطرت از عطر چانگبین شیرین تره."

چان دستش رو روی شونه‌ی هیونجین گذاشت.
"چیزی که تصور می‌کردی دقیقا چهره‌ی بنگ چان فوتبالیستی بود که اسمشو رو من گذاشتی. خوشحالم که می‌تونم ببینمت."

هیونجین فاصله‌ی کوتاه بینشون رو پر کرد تا بهترین دوستش رو به آغوش بکشه‌. بدنش تقریبا مثل چانگبین عضله‌ای بود و هیونجین به خاطر حضورش واقعا احساس آرامش می‌کرد.
"منم خیلی خوشحالم. از بنگ چان واقعی بهتری."

چان دست‌هاش رو محکم دور هیونجین حلقه کرد و دستش رو پشت پسرک توی آغوشش کشید.

هیونجین بعد از دیدن چان بیشتر از قبل احساس کرده بود که چقدر دلتنگش بوده... اون آغوش واقعا بهش احساس امنیت می‌داد.

چان موهای هیونجین رو نوازش کرد‌.
"از حالا می‌تونی خوشحالیتو ادامه بدی... احساس امنیتت هم ادامه‌دار میشه. چانگبین اینجاست."

هیونجین سرش رو کمی عقب کشید تا به چشم‌های خاکستری چان نگاه کنه.
-اینکه خواستم بیای اینجا باعث میشه به خطر بیفتی...

لبخندی صادقانه روی لب‌های چان کشیده شد.
"من هنوز تو ذهن کلی انسانم... نمی‌تونن کاری باهام بکنن؛ نگران چیزی نباش. ما دوستیم و باید از هم مراقبت کنیم درسته؟"

هیونجین لب‌هاش رو جلو داد و سرش رو پایین انداخت.
"ازت خجالت می‌کشم. نمی‌خوام اذیت شی."

Inner Voice [ChangJin]Место, где живут истории. Откройте их для себя