২ Part 06: "Colors"

140 65 14
                                    

"رنگ‌ها"

روز ها می‌گذشت و همه چیز برای هیونجین در عین تکراری بودن، با قبل از حضور چانگبین تفاوت داشت. سعی می‌کرد از صدای فکر کردنش کمتر استفاده کنه و فقط به حرف‌های چانگبین گوش بده تا چانگبین بتونه ماموریتش رو به اتمام برسونه.

تنها عضو خانوادش و حتی چند نفر از هم‌کلاسی‌هاش هم متوجه تغییر هیونجین شده بودن... اون اخیرا لباس‌هایی رو که دوست داشت بیشتر می‌پوشید؛ بیشتر غذاهایی رو که دوست داشت می‌خورد و انگار روی محیط اطرافش دقیق‌تر شده بود. هرچند هنوز هر زمانی که اراده می‌کرد می‌تونست توی ذهنش صحبت کنه و این فقط به این معنا بود که صدای هیونجین هنوز خاموش نشده‌.

می‌تونست تغییراتش رو دوست داشته باشه؛ اگه نگرانی و دلتنگی برای چان نبود و اگه بقیه روش بهتری رو برای اینکه بهش بگن متوجه تغییراتش شدن انتخاب می‌کردن.
–اون عوضی واقعا بهم گفت استایل جدیدم ازم یه احمق می‌سازه و بهتره مثل مین‌ها خودمو بکشم!

مقابل آینه نشسته بود و توی کشوی زیر سطح شیشه‌ای میز، دنبال ماده‌ای می‌گشت که بهتر بتونه خال زیر چشمش رو بپوشونه. خال قابل مشاهده‌ای به فاصله‌ی چند سانتی متر، پایین‌تر از چشم سمت چپش قرار داشت اما هیونجین همیشه به خوبی پنهانش می‌کرد.

"تو زیبایی و استایل جدیدت باعث میشه زیباییت حتی بیشتر به چشم بیاد‌. مسلمه که اونا از سمت تو احساس خطر می‌کنن. قرار نیست به خاطر حرف یه نخاله حس بدی داشته باشی."

توی آینه به صورت خودش نگاه کرد.
–از نظر تو من زیبام؟

"خیلی زیبایی‌. شبیهِ چشم‌های کشیده و لب‌های درشت بی نظیرتو تا به حال ندیدم. فرم بینیت خیلی زیبا و متناسبه. خال روی صورتت حتی بیشتر باعث شده خاص و دوست داشتنی باشی."

هیونجین به آرومی پلک زد و دستی روی گونه‌‌ش کشید.
–اما این...

"این یه مشخصه‌ست و مخصوص توئه‌."

سرش رو پایین انداخت و نفس بلندی کشید.
–از خاص یا متفاوت بودن خوشم نمیاد.

"می‌دونم. اما تو خاصی. من ازت خوشم میاد؛ اگه خاص نبودی من تا حالا مرده بودم."

ارنج دست‌هاش رو روی میز گذاشت و صورت خودش رو با کف دست‌هاش قاب گرفت. توی چشم‌های خودش خیره شده بود.
–خوشحالی که نمردی؟

"از اینکه نمردم خوشحال نیستم. ناراحتم نیستم. تو دلت نمی‌خواد من بمیرم و این ناراحتت می‌کنه کوچولو. و ببین! با خاص بودنت جلوشو گرفتی."

لبخند کوچیکی روی صورت هیونجین نشست.
"داری سعی می‌کنی دلداریم بدی ولی زیاد بلد نیستی."

"درسته سعی کردم دلداریت بدم اما من واقعا خال زیر چشمتو نقص نمی‌دونم. اون یه طرح فوق‌العاده زیبا روی صورتت به وجود آورده، طرحی که بقیه از داشتنش محرومن. مطمئنم شخصی که در ِآینده باهاش وارد رابطه میشی قراره تک تک نقاط و خال‌های روی پوستتو ببوسه."

Inner Voice [ChangJin]Where stories live. Discover now