P1~HOPEJIN

1.2K 115 76
                                    

«این مولتی شات هوپجینو بخونید تا پارت بعدی کوکجینو کم کم بنویسم🌝😂💜»

به قدمهام سرعت بخشیدم، ولی صدای پاهاش از پشتم هنوز شنیده میشد.

اینکه اروم و ریلکس پشتم قدم میزد و هرچقدر هم تند میرفتم باز به من میرسید بیشتر باعث ترسم میشد.

با دستایی که لرزششون رو نمیتونستم کنترل کنم کلید رو از جیبم دراوردم و سعی کردم درو سریع باز کنم.

با نفس گرمی که به پشت گردنم خورد قلبم از حرکت وایساد، اب دهنم رو قورت دادم،اروم سمتش برگشتم.

با چشمایی که دورشونو با سایه مشکی کرده بود و لباسای سرتاپا سیاهی که پوشیده بود ترسناکتر شده بود.

با صدایی که ترس و لرزشش کاملا مشهود بود نالیدم:

+چی از جونم میخوای؟ انقدر دورو بر من نپلک؟

نیشخند غلیظی زد و خم شد و اروم با صدای خشدارش زمزمه کرد:

_شب منتظرم باش

به دور شدنش خیره شدم، لرزش بدنم اونقدر زیاد بود که فکر میکردم وسط کلی برف نشستم.

_چرا اینجا وایسادی نمیای تو

با دیدن جیهوپ تمام ترسم پرکشید و پریدم بغلش مثل بید میلرزیدم، جوری بغلش کرده بودم که فکر میکردم اگه ولش کنم باز اون میاد.

سرم روی شونه های جیهوپ بود با دیدن اون مرد ترسناک که بی شباهت به جیهوپ هم نبود باز ترس برم داشت، با اخم به منی که تو بغل جیهوپ بودم نگاه میکرد.

*****************************************
_جین نمیخوای چیزی بگی؟ چرا یه ماهه انقدر عجیب رفتار میکنی؟

~چیزی از من راجب کسی بگی اتفاق خوبی برای اون شخص نمیفته~

با به یاد اوردن جدیت اون مرد به خودم لرزیدم

+هیچی نیست تازگیا یه کم پروژه ها زیاد شده چون اخر سالم هست زیاد سخت میگیرن

_این دلیل بر این همه ترسیدنا نیست

با چشمای مشکوک بهم نگاه کرد و ادامه داد:

_تو که با کسی قرار نمیزاری؟ و اونم الان شاید چون پسش زدی پیگیرته و اذیتت میکنه؟

با حرفش نیمچه لبخندی رو لبام شکل گرفت

+نه بابااا

پوزخندی زد و خوبه ای گفت که بی شباهت به پوزخندای اون مرد نبود.

با صدای بلند داد زدم

+دیگه پوزخند نزنننن

درحالیکه به اشپزخونه میرفت صداش اومد:

_همه عاشق پوزخندای سانشاینن تو واسه من خودتو چص میکنی؟

نمیتونستم بگم وقتی که پوزخند میزنی دیگه واقعا شبیه اون مرد میشی.

jin X btsWhere stories live. Discover now