LP~KOOKJIN

1.2K 114 58
                                    

پایان فلش بک

موقعی که از حال رفتم فقط چنتا استف، جئون جانگکوک، سوبین و یونجون اونجا بودن و کسی از غش کردن من با خبر نشد، ولی شایعه زیر خواب بودن من همه جا پیچیده بود، جوری که داشتم باور میکردم شاید واقعا زیر خواب یونجونم و خودم خبر ندارم.

*****************************************

گازی که از گوشم گرفت باعث شد از فکر دربیام.

ضعف بدنم زیادتر شده بود و هیچ گونه تکون کوچیکی هم نمیتونستم بخورم.

فکر اینکه الان یجورایی داشت بهم تجاوز میشد مثل خوره افتاده بود به جونم و قلبم رو تیره و چشمامو تار تر میکرد.

برای یه لحظه جانگ کوک سرش رو بالا اورد، با دیدن چشمام لبخندی که موقع بوسیدن گردنم روی لباش بود خشک شد.

چشماش رو سردرگم بین دوتا چشمام میگردوند.

دستشو روی صورتم گذاشت و با بهت زمزمه کرد:

_ حالت خوبه، چیشده؟

+.....

_جوابمو بده جین

+......

هیچ صدایی از ته گلوم خارج نمیشد با دیدن حالتم شوکه تر شد دستشو زیر بینیم گرفت تا تنفسم رو چک کنه، من دیگه هیچی نفهمیدم و تو عالم بیخبری فرو رفتم.......

جانگ کوک

نگاهم به پسر زیرم که صورتش رفته رفته کبود تر میشد و چشماش بسته شده بود افتاد.

با هول لبام و روی لباش گذاشتم و بهش تنفس مصنوعی دادم.

خواستم باز نفسم رو وارد ریه هاش کنم که در محکم باز شد.

نگاهم به سوبینی که همراه یونگی و جیمین وارد کلبه شده بودن افتاد، جیمین تمام خوراکیایی که دستش بود از دستش افتاد و سمت جین که رسما بیهوش بود دوید.

با مشتی که تو صورتم خورد نگاهم به نگاه خشمگین شوگا گره خورد.

_پسره ی بی همه چیز همه چیو شنیدم از پشت در،توی عوضی داشتی به این پسر تجاوز میکردی؟

+ن.نه نه من نمیخواس....

_ببند دهنتو فکر کردی جینم مثل پسرای خوشگل هرزه دورته که میخواستی باهاش باشی.

یه قطره اشک روی گونم سقوط کرد.

+هیونگ بعد این همه مدت عاشق یه پسر شدم که معصوم و کیو.....

این دفعه با داد حرفم و قطع کرد.

_خب کصافت میتونستی یجور دیگه علاقتو ابراز کنی....

ایندفعه سوبین بود که فریاد کشید:

_فعلا دعوارو پس کنیدددددد حال این پسرو نمیبینیدددد؟ مطمئن باشید یونجون از حالش با خبر شه همتونو زنده زنده میسوزونه. مخصوصا تو یکی رو و با انگشتش به من اشاره کرد و سمت جین رفت.....

jin X btsWhere stories live. Discover now