P2~HOPEJIN

870 109 104
                                    

کتابام رو با شتاب توی کیفم جمع کردم و از اتاقم خارج شدم.

_جین، جین این ساندویچ و تو راه بگیر بخور.

+مرسی هوبی هیونگ.

گونشو بوسیدم، ساندویچ رو از دستش کشیدم، به سمت در پاتند کردم.

سمت ایستگاه اتوبوس دویدم، پامو پله اول گذاشته بودم، داشت در اتوبوس بسته میشد که یه دست سمتم دراز شد، دستشو گرفتم و خودم رو بالا کشیدم، نتوستم تعادلم رو حفظ کنم، وقتی دستم رو کشید توی بغلش کشیده شدم.

سرمو بالا اوردم.

+خیلی ممنون اقا.

اروم خودمو از بغلش کشیدم بیرون، روی صندلی نشستم، اون پسر هم بالا سرم وایساده بود.

ماسک و کلاه مشکی و کلا استایلش با اون لاکای یکی درمیون مشکیش خیلی باحال بود، ولی منو یاد جک مینداخت و باعث میشد از ترس قلبم یخ بزنه.

باز خواستم دیدش بزنم که نگاهش به نگاهم گره خورد، طرز نگاه کردنش اشنا بود ولی یادم نمیومد کجا این نگاهو دیدم لبخندی زدم «اون لبخندای معروفشو یادتون میاد؟» و نگاهم رو پایین دادم که نگاهم به بد جایی گره خورد و باز سرمو پایین انداختم.

_جوون میشه پاشی من پشینم؟ پاهام خیلی درد میکنه

لبخندی به خانم پیر زدم و از جام بلند شدم، همینکه پاشدم ماشین ترمزی گرفت که تعادلم رو از دست دادم، دستی دور کمرم حلقه شد.

نگاهم رو همینکه پایین دادم با دیدن دست لاغر و ناخونای لاک خورده فهمیدم باز همون پسر بوده.

اروم زمزمه کردم:

+ممنون

صدایی از پسر درنیومد، بالاخره بعد پنج ایستگاه به دانشگاهم رسیدم.

از اتوبوس پیاده شدم، سمت دانشگاه پاتند کردم،سریع خودمو داخل کلاس انداختم، با ندیدن استاد پشت میز نفس آسوده ای کشیدم.

صدای پی ام گوشیم از کیفم دراومد، گوشیم رو از کیفم دراوردم،شماره ناشناس بود.

~سریع بیا ازمایشگاه، منتظرتم.

_شما؟

~دوهووانم، اینجا منتظرتم زودی بیا.

_اوه تویی؟ الان میام صبر کن.

آزمایشگاه پشت دانشگاه بود، یه بخش جدا و بزرگ که باید برای رفتن به اونجا باید کل دانشگاه و دور میزدم.

بالاخره به آزمایشگاه رسیدم درش رو باز کردم و وارد شدم،دوهووان روی یه میز نشسته بود،سرش توی گوشیش بود.

سرمو خم کردم تا بهتر صورتشو ببینم.

+دوهووان؟

با شنیدن صدام سرشو بالا اورد.

jin X btsWhere stories live. Discover now