YOONJIN

702 72 29
                                    


سرم رو به پشت صندلی تکیه دادم و آه بلندی کشیدم
چطور قرار بود اون احمق مو سفید رو تحمل کنم؟

اون مغرور خود پسند که غیر از خودش همرو از پایین میدید.

+من انجامش نمیدم.

_هیونگ ،لطفا میدونی چقدر سخته حتى قیافش رو توی بیلبوردای شهر ببینی بعد تو داری میگی نمیخوای تو یه برنامه باهاش باشی؟ باور کن برای خودت ،خوبه تقریبا نود درصد بیننده هات تو رو یادشون رفته و ریتینگ برنامه هایی هم که تو داخلشی اره افت میکنه
اصلا متوجه موقعیتت هستی؟ یا فقط میخوای منو عذاب بدی؟ هوم؟

هیون وو با چشمهایی که قرمز شده بود به من نگاه میکرد، همش تقصیر من بود که مدیر برنامه هام و فیلمردارو و همه و همه اینطوری از دست من سردرد گرفته بودن.
اونا اینهمه برای موفق کردن من تلاش کرده بودن پس منم نباید نا امیدشون
میکردم.

درسته باید از اولم همینکارو میکردم این بیچاره ها که گناهی نداشتن که اینطوری اذیت میشدن شاید اینم یه فرصتی شد تا منم بالاخره شهرت قبلی خودم رو پس بگیرم، شهرتی که وقتی اون عوضی مین دبیو کرد ازم گرفته شد چطور میتونست بعد من دبیو کنه و انقدر سریع هم مشهور شه؟

این عادلانه نبود.

+باشه انجامش میدم

داشت دهنش رو باز میکرد تا دوباره غر بزنه که باشنیدن صدام متعجب
سرش رو بالا آورد.

_چیییی؟ واقعا؟

+اره انجامش میدم فقط قول نمیدم سر فیلمبرداری زیاد باهاش مهربون
باشم.

_باشه باشه هرچی تو بگی اصلا به جای مواد غذاییا خود مین یونگی رو بنداز توی آب جوش و بجوشونش، هوممم؟

زیر لب زمزمه کردم:
+کاش میتونستم همچنین بلایی رو سرش بیارم مرتیکه یخچال

_چیزی گفتی؟

+نه بریم اماده تمرین ،بشیم گفتی برنامه کیه؟

_فردا
............

+تو به من نگفته بودی قراره تو یه آپارتمان هم چند روز باهاش بمونم اونم به خاطر یه برنامه ی مسخرههه، نمیخوام کنسلش کن، به پی دی نیم بگو
انجامش نمیدم

_واااایییی هیونگ چرا با من اینکارو میکنی؟ میخوای از کار بیکار شم؟ اگه فکر آینده ی خودت نیستی به فكر من و بقیه باش.

بعد تموم شدن حرفاش که تقریبا داشت همراه حرفهاش گریه میکرد به خودش و استایلیستا و بقیه که با نا امیدی و تقریبا خصمانه به من نگاه میکردن اشاره کرد.

با دیدن نگاهشون کمی شل شدم ولی توی دلم پر از نارضایتی بود، چجوری
میتونستم ده روز تحملش کنم؟

بالاخره بعد اماده شدنم سوار ماشین کمپانی شدم
از عصبانیت و استرس دستهام یخ کرده بود، دستهام رو بین پاهام بردم تا گرم شن ولی فایده ی چندانی نداشت.

jin X btsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang