P4~HOPEJIN

773 106 73
                                    

دستم رو روی سینه اش گذاشتم، سعی کردم ازش فاصله بگیرم ولی یه اینچم تکون نخورد.......

وقتی میبوسید، لبام رو با دندوناش گاهی میکشید، ول میکرد، بوسه ریز میزد و این روند رو همینطوری ادامه میداد......

بر عکس ظاهرش که دارک و خشن بود انقدر بوسه هاش ملایم بود که کم کم داشت حس از بدنم میرفت.....

با میکی که به لب پایینم زد پیچشی رو زیر دلم حس کردم، پاهام سست شد، برای اینکه نیفتم دست چپم و روی شونه اش گذاشتم، چنگی به یقه لباسش زدم، سعی کردم تعادلم رو حفظ کنم....

لبش رو از روی لبم برداشت، نگاه خیرش روی لبام بود، سرشو بالا اورد، سرم پایین بود و تند تند نفس میکشیدم تا تنفسم عادی شه.......

_لبات وقتی سرت پایینتره قشنگترهـ...

با انگشت سبابش اروم روی لبم کشید، انگشتش رو سمت دهن خودش برد و میک زد......

_و خوشمزه......

بالاخره به خودم جرئت دادم، سرمو بالا اوردم تا صورتش رو کنکاش کنم......

هیچ فرقی با جیهوپ نداشت هیچ فرقی جز چشماش که مشکیش خیلی خیلی تیره تر بود و موهاش......

منتها نگاهش خیلی گیراتر بود، آدم احساس میکرد درونش رو میخونه.....

با کج شدن لباش به نیشخند، به خودم اومد، اروم عقب رفتم.....

+م.من باید برم منو اذیت نکن، ب.باشه؟

_من چرا باید همبازی بچگیام و بهترین دوست بردارم رو اذیت کنم هومممم؟

+داری با کارات باعث میشی که ازت بترسم

_منم همینو میخوام، میخوام که ازم بترسی

بعد گفتن حرفش با لبخند مرموزی بهم نگاه کرد.....

با شنیدن ادامه حرفم لبخندش خشک شد.....

+البته شباهتت به هوپی هیونگ باعث میشه زیاد ازت نترسم.....الانم از اینجا برو تا به پلیس زنگ نزدم......

نگاهشو ازم گرفت، اهی کشید:

_میخوای منو از خونه خودم بیرون کنی؟

+منظورت چیه؟

سرشو تکون داد......

_واقعا احمقی، اولا کسی با این شباهتی که من به هوپی دارم حرف تو رو باور نمیکنه، دوما هم اینجا خونه برادر و دوست پسرمه......

با شنیدن لفظ دوست پسر، گردن و گوشام قرمز شد.....

با عصبانیت بهش توپیدم:

+توی عوضی همینطوری خونمون اومدی و هرشبم من رو میترسونی و با زور هم منو میبوسی الانم میگی دوست پسرتم.......

jin X btsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang