~TAEJIN OUR YOONJIN?

1.1K 109 158
                                    

حقیقتا خودمم نمد تهجینه یا یونجین.....😂🤷🏻‍♀️
اینو داشته باشید تا هوپجین و بعدا اپ کنم.
دخترا روحیه ی حسای دارید نخونید، تجاوز هم توش هست.
*****************************************
با اخرین ضربه ی محکمی که به پایین تنه ام زد دستام شل شد و روی تخت افتادم....

اشکام بدون اینکه اختیاری روشون داشته باشم روی ملافه تخت میوفتاد...

حرکت دستش رو روی کمرم حس میکردم و حالم، بیشتر از خودم و اونا، به هم میخورد.....

_اوهههه خدای من جانگ کوک تو بهتر از همه پسر منو بگا میدی، لعنتی میخوام یه کلکسیون از فیلمای تو و جین داشته باشم......

دلم میخواست کر بشم و، نشنوم صدای تهیونگی رو که با حرفاش زخم میزد به قلبم.....

صدای نا امید اون پسرو شنیدم...

~ولی حیف که یه مدتی نیستم فک کنم یه فاک بادی دیگه باید براش پیدا کنی تا برگردم....

_اه لعنتی، فقط زودتر برگردیاا پسر....

~صد در صد نمیتونم که این عروسک رو همینطوری ول کنم، نهایت هروز یه بار باید این هرزه زیرم جر بخوره.....

_دهنتو ببند کوک، صددفعه بهت گفتم به عشق من نگو هرزه.....

فکر کنم جانگ کوک هم متوجه مسخره بودن حرف تهیونگ شد......

صدای پوزخند و خداحافظی کوک اخرین صدایی بود که بعد از به خواب رفتنم یا شاید هم بیهوش شدنم شنیدم.....

_جین، نفس تهیونگ نمیخوای بیدار شی؟برات شام اماده کردم پاشو کیوتی......

صدای نحسش باعث میشد صورتم از انزجار توهم بره.....

چی باعث شد که من عاشق این عوضی شم....آه الان یادم اومد وقتایی که با متانت بود، اروم، شمرده و سنجیده حرفاشو میزد.....

وقتایی که بقیه توی دانشگاه ازارم میدادن اون بود که پیداش میشد و باهاشون درمیوفتاد.....

انقدر صفات خوب داشت که گاهی فکر میکردم فرشته بدون بالی هستش که روی زمین سقوط کرده.....

بعد یه مدت دیگه ضربان قلبم وقتی میدیدمش کاملا غیر عادی بود.....

و وقتی فهمیدم عاشقش شدم که دقیقا همون موقع تهیونگ هم به من اعتراف کرد....

جوری که تونسته بودم به اون کسی که میخواستم برسم خوشحالم کرده بود و از خوشحالی تا چند روز اروم و قرار نداشتم.......

بعد سه ماه عاشقی یواشکی که به هم اعتراف کردیم بعد دو هفته قرار بود که مال هم بشیم......

قرار بود بدنامون باهم یکی بشه...

و من به شدت از داشتن همچین پسری تو زندگیم خوشحال بودم.....
*****************************************
لباش روی گوشم بود، محکم میمکید....

jin X btsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang