~KOOKJIN

1.2K 121 27
                                    

بی توجه به همهمه بچه های کلاس سرم رو روی میز گذاشتم....

سرم به خاطر شلوغ بازیاشون درد میکرد و نبض میزد، آدمی بودم که به بودن توی محیطای شلوغ و پر سرو صدا عادت نداشتم.....

و از شانس گند من هم دقیقا تو کلاسی بودم که شاگرداش حرف اولو تو همه ی خرابکاریا، عوضی بازیا و هرچیز مزخرف و گندی که فکرش رو میکنید بودم.....

با حلقه شدن دستی دور شونه هام سرم رو بالا اوردم که با نگاه خندون جیمین مواجه شدم....

بزرگترین عوضی این کلاس که از شانس گند من هم دوستم بود، پارک جیمین بود.....

پوف کلافه ای کشیدم و سعی کردم شونه هام رو از زیر دستاش بیرون بکشم ولی سفت و سخت بهم چسبیده بود.....

_بگو که تو هم برای این اردوی تفریحیمون واسه جشن اخر سال مثل من خوشحالی، بگو بگو بگو بگووووووو.....

نگاهم رو بی حوصله به چشماش دادم......

+اره دارم از شدت خوشحالی بال در میارم.....

_کاملا مشخصه...... یعنی با این دوست انتخاب کردنم بهتره برم فقط محو شم......

+اوکیه نظرت چیه همین الان محو شی؟ چون گردنم رو داری میشکونی...

_آه سورییی..... زیادی هیجانزده بودم......

سری از روی تاسف براش تکون دادم و باز سرم رو روی میز گذاشتم تا به ادامه ی خوابم برسم.....

با صدا زدن جیمین آروم چشمام رو باز کردم......

_هی هی پاشو داداشت اومدههه....

+هیییی بس کن انقدر راجب اون رو مخ حرف نزن.....

_جان عمت این سری رو بیخیال خوابیدن شو داره میاد سمت ما.....یه اینبارو لج نکن......

+فقط به خاطر عمم.....

سرم رو که بالا اوردم  با نگاه جانگ کوک روی صورتم مواجه شدم...... داشت سمت من میومد که با دیدن بلند کردن سرم، سر جاش وایساد......

_هنوز یاد نگرفتی وقتی معلمت میاد سر کلاس،نباید خواب باشی؟

همه ی بچه ها با دقت به ما زل زده بودن.....

چشم غره ی نامحسوسی بهش رفتم.... واقعا موجود حال بهم زنیه این بشر.....

*******

بعد خسته نباشید گفتنش همه مثل گله ی گوسفند سمت در کلاس هجوم بردن.....

_تو.... صبر کن کارت دارم......

راهی که داشتم میرفتم رو برگشتم....اخرین نفر هم از کلاس خارج شد.....

_چندبار بهت گفتم سر کلاسا انقدر نخواب هان؟ مخصوصا سر کلاس من...

+خودتم میدونی هیچ علاقه ای به این درس مسخره، هنر ندارم....... پس لاقل اینجا رو بیخیالم شو.....

jin X btsWhere stories live. Discover now