بوی امید میدی.
بذار بگیرمت توی آغوشم. شاید بتونم وانمود کنم بوی خودمه.
***از ته گلوش فریاد کشید و بعد جام نوشیدنی که برای سلامتی به همدیگه کوبیدن رو بدون معطلی نوشید.
تنها کسی بود که نوشیدنی بدون الکل گرفته بود اما حس بدی نداشت.
نه بعد از کنار گذاشتنِ اعتیادش به الکل!
دست تهیونگ که دور کمرش پیچیده شده بود بهش حس گرما میداد و باعث میشد خودش رو روی مبل چرمیِ گوشهی کلاب، به اون نزدیکتر کنه.
از طرف دیگه به جیمین جسبیده بود و یونگی در انتهای کاناپه خودش رو جا داده بود.
وقتی اینطوری بدون فاصله از هم نشسته بودن، فضای کافی روی کاناپهی سه نفره برای هر چهارتاشون بود.-میخوای یکم برقصی؟
تهیونگ زیر گوشش گفت تا صداش میون صدای بلند آهنگ به اون برسه و جونگکوک سری تکون داد و بعد از زدن لبخندی به پسر، دست جیمین رو گرفت تا با اون وسط پیست رقص، میون جمعیتی که دیوانهوار خودشون رو میون بوی عرق و الکل تکون میدادن برن.
بعد از سالها بودن با تهیونگ دیگه میدونست اون با رقصیدن توی یه کلاب شلوغ راحت نیست.-یونگی قراره بهت غر بزنه که منو دزدیدی.
جیمین در حالی که بدنش رو با ریتم تند آهنگ تکون میداد سرش رو جلو آورد تا اینو با خنده بگه و جونگکوک رو هم به خنده انداخت:
-اونوقت به من میگید حسود!
گفت و نگاهش سمت تهیونگ کشیده شد که هنوز روی مبل نشسته بود و با لبخند کمرنگی مشغول حرف زدن با یونگی بود.
چرا هر روز بیشتر عاشقش میشد و بیشتر میترسید؟-بریم نوشیدنی بگیریم.
جیمین تقریبا فریاد زد و همونطور که شونههاش رو تکون میداد، با گرفتن مچ دست جونگکوک اون رو به سمت بار کشوند.
حداقل اون قسمت خلوتتر بود و وقتی جیمین سمتش چرخید تا نگاهش رو روی تهیونگ شکار کنه، از گوشهی چشم هم میتونست متوجه بشه قراره سوال پیچ بشه.-بهش گفتی؟
به دو طرف سر تکون داد و با دیدن پسری که سمت تهیونگ میاومد دندونهاش ناخودآگاه روی هم فشرده شدن.
-نه. به اندازهی کافی اذیتش کردم. نمیخوام مجبورش کنم این بخشِ مریض من رو هم قبول کنه.
-جونگکوک اینکه تراپی میری یا قرص میخوری برای تهیونگ مسئلهای نیست. باهاش حرف بزن.
-خیلی وقته دارم سعی میکنم نقصامو از اون مخفی کنم.
جیمین سکوت کرد و فقط نفسش رو با صدا بیرون دید. همین الانم میتونست بفهمه دلیل منقبض شدن عضلات صورت جونگکوک و اخم پررنگش، به خاطر لبخند تهیونگ به پسری بود که روبروش ایستاده و داشت باهاش لاس میزد.
-اون تهیونگه. میشناسیش که. به روی هر غریبهای لبخند میزنه اما منظوری نداره.
جونگکوک سر تکون داد و بالاخره نگاهش رو از اون دو نفر گرفت و به جیمین داد.
YOU ARE READING
Paris Is Dead(VKook/KookV)
Fanfiction[Completed] -اگه دستمو رها کنی میفتم +هیچ وقت اینکارو نمیکنم. -حتی اگه یه چاقو تو قلبت فرو کنم...؟ ꪶ • کاپل اصلی | vkook, kookv •کاپل فرعی | Yoonmin • نویسنده | Feranki7 • ژانر | رومنس، انگست، اسمات‼️ ๑🗼