-منم از اینجا خسته شدم. بیا یه جای دیگه رو پیدا کنیم...
کلمات آزار دهندهمو رها کردم تا اینطور و کمی با ملاحظه تر ادامه بدم.
-اوه...خوبه
آستین های سوئیشرتشو پایینتر کشید تا بتونه دستاشو گرم نگه داره و سرش رو تکون داد.
-خب؟
با انتظار گفتم و بهش خیره شدم. خنگی چیزی بود؟
-شماره!
وقتی بدون هیچ واکنشی فقط بهم خیره شد گفتم و با کلافگی دستمو جلو کشیدم تا جیبهاشو برای پیدا کردن موبایلش بگردم. کمی تو جاش تکون خورد و با فهمیدن قصدم موبایلشو از جیبش بیرون کشید و به سمتم گرفت. هنوزم ساکت و کم حرف بود و کم کم داشتم به این موضوع عادت می کردم. حتی یه جورایی برام خوشایند بود که زیاد حرف نمیزنه. اینکه مثل بقیه آدمای اطرافم همیشه در حال زدن حرفای پوچ و به درد نخور نبود تهیونگ رو برام جالب می کرد. و شاید...خاص؟
تلفنش رو به سمتش گرفتم وقتی شماره رو ذخیره کردم و اون با انگشت های سرخ شده از سرما ازم گرفتش.
چرا الان اینقدر سردش بود وقتی بقیهی موقعها میدیدمش که لباس زیادی به تن نمی کنه و سویشرتش همیشه به جای اینکه تنش باشه روی دستش بود؟
ذهنم بازم به این سمت رفت که احتمالاً سرما خورده وقتی مثل احمقها تمام شب رو توی سرما و روی اون پل مونده بود.
-جونگکوک...
نگاهی به موبایلش انداخت و اسمی که ذخیره کرده بودم رو زیر لب تکرار کرد. اسم من با صدای بم و گرفتهای که باعث شد برای اولین بار حس بدی نسبت به اسمم نداشته باشم.
و توی اون لحظه نمیدونستم یکی از دلایلی که بعدها منو عاشق تهیونگ کرد همین طرز خاص ادای کلماتش بود.
طوری که اسمم رو می گفت یا حتی یه جمله ساده رو تبدیل به زیباترین جمله می کرد.
-من...پس بهت زنگ میزنم...
به آرومی گفت و سر تکون دادم. اگه تهیونگ می خواست وارد دنیای دیوونهی من بشه، اگه قرار بود یه دنیا رو با هم شریک بشیم، میخواستم دنیای بزرگتری داشته باشیم.
***
*فلش بک/ ۳ سال قبل*
تهیونگ پیک مشروبش رو بین انگشتهاش چرخوند و کمی روی کاناپهی چرمی بار جابجا شد تا به مینسو نزدیکتر بشه. اون شب نگاههای عجیبی بین مینسو و یونگی رد و بدل میشد و تهیونگ میترسید دوباره بینشون بحث و دعوا پیش بیاد.
-چیزی شده؟
نزدیک گوش مینسو با صدای تقریباً بلندی گفت تا توی شلوغی بار و صدای بلند موزیک مینسو بتونه صداشو بشنوه و بعد موهای لخت و روشن پسر رو با نوک انگشت هاش لمس کرد.
YOU ARE READING
Paris Is Dead(VKook/KookV)
Fanfiction[Completed] -اگه دستمو رها کنی میفتم +هیچ وقت اینکارو نمیکنم. -حتی اگه یه چاقو تو قلبت فرو کنم...؟ ꪶ • کاپل اصلی | vkook, kookv •کاپل فرعی | Yoonmin • نویسنده | Feranki7 • ژانر | رومنس، انگست، اسمات‼️ ๑🗼