تهیونگ داشت سعی میکرد جیونگ رو مجبور کنه نخنده تا بتونه بفهمه دختر چی میگه و من لبهی تخت نشسته بودم، در حالیکه سعی میکردم از حال و هوای چند دقیقهی پیشم بیرون بیام.
-جیونگ؟ به چه علت کوفتیای زنگ زدی تا فقط بخندی؟
تهیونگ کم کم داشت کلافه میشد و چشمهاش رو روی هم فشرد. از بامزگیش خندیدم و این باعث شد چشم غرهای هم به من بره.
-چی میگه؟
سعی کردم اخمش رو نادیده بگیرم و با ته موندهی خندهم پرسیدم. یادآوری جیونگ و حرفهایی که قرار بود بهش بزنم آزارم میداد؛ اما فقط نمیتونستم این روی بامزهی تهیونگ رو نادیده بگیرم.
جوابم رو نداد و چند لحظه به صدای ناواضحی که از اون طرف خط میومد گوش داد:-میخواد با تو حرف بزنه.
با شنیدن جملهش خندهم قطع شد و صورتم خشکید. کاش میشد از زیر این توضیح فرار کنم.
-بگیر.
تهیونگ با ملایمت گفت و لبخندی برای آروم شدنم زد. حتما میدونست چی نگرانم کرده.
موبایلی که به سمتم گرفته بود رو از دستش کشیدم و کنار گوشم گذاشتم:-جیونگ؟
-جونگکوکی...
با خنده گفت و من صبر کردم تا خندهش قطع بشه. به تهیونگی که خیره نگاهم میکرد چشم دوختم و اون دستم رو بین دستش گرفت.
-فکر کنم...مست باشه.
با نگرانی زمزمه کرد و این بار من فشاری به دستش وارد کردم تا کمی آرومش کنم.
-جیونگ؟
تقریبا داد زدم و فهمیدم چند لحظهی پیش نباید تهیونگ رو مسخره میکردم.
خندهی دختر ته کشید و فریاد زد:
-چیه؟
-خوبی؟ چرا میخواستی باهام حرف بزنی؟
با استرس گفتم و آب دهنم رو پایین دادم. وقتی سکوتش طولانی شد دوباره پرسیدم:
-جیونگ خوبی؟ مست کردی؟
با احتیاط پرسیدم و نگاهم رو روی صورت تهیونگی که منتظر بهم خیره بود نگه داشتم.
-نه...
فقط همین رو آروم گفت و خبری از انرژیِ چند دقیقهی پیشش نبود.
-چیزی...کشیدی؟
آرومتر پرسیدم و این بار نگاهم رو از چشمهای ناامید تهیونگ گرفتم. میدونستم این غرورش رو له میکنه. خواهری که قرار بود ازش مراقبت کنه رو رها کرده بود و این حالا تمام فکرش بود.
-نمیدونم.
مطمئن بودم چیزی مصرف کرده که اینقدر منگ میزنه؛ اما از پشت تلفن سخت بود که باهاش صحبت کنم و چیزی از زیر زبونش بکشم.
YOU ARE READING
Paris Is Dead(VKook/KookV)
Fanfiction[Completed] -اگه دستمو رها کنی میفتم +هیچ وقت اینکارو نمیکنم. -حتی اگه یه چاقو تو قلبت فرو کنم...؟ ꪶ • کاپل اصلی | vkook, kookv •کاپل فرعی | Yoonmin • نویسنده | Feranki7 • ژانر | رومنس، انگست، اسمات‼️ ๑🗼