لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نده
کیوتی ها.(آهنگ این پارت رو حدس میزنم خیلی ها شنیده باشید، آهنگ arcade از duncan laurence. لطفا حتما بهش گوش بدید و لیریک و ترجمه اش رو بخونید. ویدیوش رو خودم براتون ادیت زدم و توی پارت هست، میتونید از اونجا هم چک کنید ولی برای اینکه احساسات پارت رو بیشتر درک کنید لازمه بهش گوش بدید.)
درحالی که روبروی هم ایستاده بودن و سر اسلحه هاشون اون یکی رو هدف قرار داده بود به هم نگاه میکردن. چشمای هردوشون برق میزد، اما یکی برق اشک و دیگری برق خشم.
+ چرا؟
_ همین الان گفتم من کیم و مطمئنم میدونی وظیفم چیه
+ به اعتماد من خیانت کردی وانگ ییبو!!
_ این شغل منه.....وظیفه منه....چیزیه که بهش قسم خوردم
ژان فاصله چند قدمی بینشون رو پر کرد. دستش رو بالا اورد، روی اسلحه ش گذاشت و سر اسلحه رو به قفسه سینش، درست روی قلبش چسبوند.
+ پس تمومش کن......شلیک کن
ییبو بهت زده بود. اون ازش چی میخواست ؟ نگاهشو از چشماش گرفت و به اسلحه داد، اسلحه ای که الان قلب فردی که عاشقش بود رو نشونه گرفته بود.
+ این همه مدت همه جا کنارم بودی و حالا روم اسلحه کشیدی و میخوای دستگیرم کنی؟
_ من از اول برای اینکه لحظه وارد باندت شدم
+ پس شلیک کن ییبو .... این اخرین فرصتته ... اگر شلیک نکنی دفعه بعد این اسلحه منه که تو رو هدف میگیره و من تعللی برای شلیک نمیکنم
با نگاه هایی که ازشون اتیش میبارید به هم خیره شدن .... با دیدن تعلل و نگاه مردد ییبو شروع کرد عقب عقب رفتن و زیر چشمی طناب و قرقره ای رو که وقتی وارد شده بودن لبه پشت بوم دیده بود رو نگاه میکرد.
+ من به آسونی اعتماد نمیکنم وانگ ییبو ... پس وقتی بهت گفتم بهت اعتماد دارم نباید کاری میکردی که افسوسش رو بخورم ... حالا باید تاوانشو پس بدی
_ ژان همه چی رو از اینی که هست بد تر نکن
+ بد تر؟ مگه بدتر از این هم میشه ییبو
ییبو با عجز نگاهش میکرد نمیدونست باید چیکار کنه.
_ تسلیم شو ژان...باهامون همکاری کن....قول....
+ میخوای چه قولی بدی وانگ ییبو؟ کمکم میکنی؟ هیچکس نمیتونه به من کمک کنه. وقتی منو بگیری دیگه همه چی تمومه و چیزی که انتظارم رو میکشه چیزی جز مرگ نیست
_ ژان
+ فرصتت داره تموم میشه ییبو شلیک کن و همه چی رو اونطور که میخوای پیش ببر
YOU ARE READING
ATHERIS (S2)
Action˓▾ 𝐅ICTION: ATHERIS (S2) ˓▾ 𝐆ENRE: Action - Angst - Thriller - Romance - Crime ˓▾ 𝐀UTHORs: ꜱʜɪᴀ & ꜰᴀᴛ وانگ ییبـو؛ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست...