pat 11

358 89 194
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

با صدای وارد شدن کسی سرش رو بالا آورد و بهش نگاه کرد. با دیدن کسی جز ییبو کمی اخم هاش توهم رفت ولی عکس العملی نشون نداد. اون فرد از نظر جثه ازش درشت تر بود و اخم های شدیدا توهمش نشون میداد اصلا رحم و شوخی نداره. ولی مگه برای ژان مهم بود؟ البته که نه.

مرد دست هاش رو روی میز گذاشت و به سمت جلو خم شد.

مرد: مجرم شیائو ژان

ژان بی حس بهش نگاه میکرد و منتظر ادامه حرفش بود.

مرد: من مثل افسر وانگ نیستم که بهت اجازه بدم اینجا جولون بدی...یک بار بهت فرصت میدم به سوال هایی که ازت پرسیده میشه جواب بدی

+ خب؟

بیخیالی و پوزخند محو روی لبش افسر رو عصبی تر از قبل میکرد.

مرد: میدونی حیوون هایی مثل شما رو فقط باید کشت... حالا حرف بزن

+ سوالا چی بودن؟ یادم نمیاد

افسر نفسش رو با حرص بیرون داد و بعد مثل ضبط صوت سوالاتی که دیروز ییبو پرسیده بود و پرسید.

مرد: چیشد وارد باند شدی؟ چرا تو به عنوان چهره رییس اصلی انتخاب شدی؟ چیشد به اینجا رسیدی؟ با چه باند هایی معامله کردی؟ اطلاعات دقیق تمام باند ها رو میخوام و اینکه چندتایی از باند ها نابود شده، چرا و چطوری این کار رو کردی؟

+ اهان....اینارو که دیروزم پرسیدن

مرد: خب جوابت

ژان بدون اینکه حرفی بزنه بهش خیره موند.

مرد: برای بار اخر میگم....اعتراف کن

+ برای بار آخر میگم....دلم....نمی....خواد

مامور به سمتش خیز برداشت و با گرفتن یقه اش از روی صندلی بلندش کرد.

مرد: زبون خوش حالیت نمیشه نه؟

+ گنده تر از تو هم از پس من برنیومدن...چون دستام بسته اس به خودت جرعت میدی اینطوری باهام رفتار کنی وگرنه تا قبل از این از شنیدن اسمم هم وحشت داشتید چه برسه به اینکه حالا بخوای جلوم اینطوری قد علم کنی

با تموم شدن حرفش افسر مشت محکمی توی صورتش کوبید که باعث پاره شدن لبش شد و روی صندلی افتاد. پوزخندی زد و زبونش رو روی لب و گوشه ی خونیش کشید. خون روی زبونش به بیرون تف کرد با پوزخند گفت:

+ همش همین بود؟

مرد: تو مثل اینکه خودت دلت میخواد نه؟ با زبون خوش حرف نمیزنی؟

+ زبون خوش؟ چی هست اصلا؟

افسر با خشم به سمتش رفت و دستش رو بالا برد که با صدای باز شدن در متوقف شد.

ATHERIS (S2)Where stories live. Discover now