part 39

404 78 175
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

ییبو تصمیم گرفت حال الانشونو خراب نکنه. اونو آورده بود اینجا تا فکرش آروم باشه و بتونن تنهایی خوش بگذرونن نه اینکه با دغدغه های خودش دوباره فکر اونو آشفته کنه. پس به دیوونه کردن ژان با حرکاتش ادامه داد و حسودی ای که تو قلبش میجوشید و تا بعدا نادیده گرفت.

سرشو خم کرد، فاصله ی سراشون انقدر کم بود که با هر کلمش لباش لب های ژانو لمس میکرد.

_ حالا که قلبتو برای خودم دارم میخوام تنتم برای خودم باشه

ژان دست هاش رو نوازش وار از روی بازوهای عضله ایش کشید بالا و دور گردنش حلقه کرد. پاهاش رو از دو طرف بدن ییبو جمع کرد و باعث شد ییبو کامل بین پاهاش قرار بگیره.

دستشو از پشت تو موهاش فرو برد و در حالی که با هر کلمش درست مشابه حرکت ییبو لبهاشون بهم برخورد میکرد و دوتاشونو کم طاقت تر از قبل میکرد با لحن اغواگری گفت:

+ حالا که منم قلب تورو دارم اجازه میدم تنتو بهم تقدیم کنی

و لب پایین ییبو رو کمی بین لب هاش گرفت و ول کرد. ییبو خندید.

_ میدونستی با این کارات فقط کار خودتو سخت تر میکنی جناب اتریس

ژان با شیطنت و پوزخندی گفت:

+ حرفو که همه میزنن تو عملش بهم ثابت کن افسر وانگ

این طرز رفتار ژان هم ییبو رو میخندوند، هم متعجب میکرد و هم تحملشو بیشتر از قبل ازش میگرفت. ییبو لب شو کاملا به لب ژان چسبوند و اون با فاصله دادن لباش از هم بهش فرصت عمیق تر کردن بوسه رو داد. ژان بلاخره میتونست بگه از ته قلبش احساس خوشحالی میکنه.

ییبو هدیه ای بود به پاس جبران تمام سختی هایی که از وقتی خودشو توی این زندگی شناخت کشیده بود. با اشتیاق باهاش همراه شد چون تنها چیزی که توی این لحظه میخواست ییبو بود. ژان لب پایین ییبو رو توی دهنش کشید و با گاز گرفتنش تلافی فشاری که ییبو به باسنش آورد و دراورد.

با تمام این حرکاتش، ییبو میون دریایی از شهوت و خواستن خندش میگرفت.

🔞هشدار اسمات🔞

پس بازی رو ادامه داد. زبونشو روی دندانای خرگوشی ژان که همیشه تضاد خاصی با سردی چهرش داشت کشید و همزمان دستشو از روی شلوار روی عضو نیمه سخت شده ی ژان کشید که به وضوح سخت تر شدن و لرزیدن بدنشو حس کرد. بدنش نسبتا به این حرکات زیادی ناشی بود پس ییبو میتونست بیشتر به صحت حرف ژان امیدوار تر شه.

ژان درجواب این حرکتش سرش رو توی گردنش برد و زبونش رو روی آدام اپل ییبو کشید و بعد گاز از پوست صاف و بی نقص گردنش گرفت. دست های بزرگ و جذاب ییبو راه خودشونو از زیر تیشرتش پیدا کردن و روی شکم تختش کشیده شدن.

ATHERIS (S2)Where stories live. Discover now