part 30

419 86 197
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

همه ی کارا رو کرده بودن و تنها کاری که باقی مونده بود خوابیدن بود. ییبو بعد اینکه مسواکشو زد وارد اتاق شد و ژانی رو دید که روی تخت نشسته بود و به قاب عکس کنارش نگاه میکرد. عکس مربوط به دوره دبیرستانشون بود. ییبو، سونگیون لوهان و یه دختر جوون کنارشون.

ییبو هم رفت کنارش نشست. قاب عکسو برداشت و توی دستش گرفت.

_ اینجا دبیرستانی بودیم یادش بخیر

+ اوهوم.....

_ سونگ رو ببین خدا. اونموقع فکر میکرد اگه تو عکسا اخم کنه خیلی گنگ و خفن میشه این بشر تو هیچ دوره از زندگیش آدم نبوده

+ هوم......

_ لوهانو اینجا خیلی تپل شده بود

بعد اینکه لبخندی از خاطرات شیرین گذشتش زد و هوم دیگه ای از ژان دریافت کرد عکسو سر جاش گذاشت. ییبو خواست از جاش پاشه که ژان پرسید.

+ اون دختره چی؟ اون کیه؟

ییبو از لحن ژان خندش گرفت. تو عکس اون دختر بین ییبو و سونگیون بود و جفتشون دستشو دور گردنش انداختن. دلش خواست یکم ژان رو اذیت کنه.

حالا معنی اون هوم هوم گفتناشو فهمید و از فکر اینکه ژان حسودی کرده پروانه ها تو دلش پرواز کردن.

_ همونو میگی که دستم دور گردنشه؟

ژان یکم اخماش رفت توهم.

+ اوهوم

_ اخی یادش بخیر

+ یاد چی؟

_ اونموقع ها جیون جیه رو هر روز میدیدم و بعد مدرسه باهم میرفتیم بیرون

و زیرزیرکی به ژان که به دختر توی عکس چشم غره نامحسوسی رفت خندید. دلش بدجوری داشت براش ضعف میرفت. کی فکرشو میکرد اون اتریس عصا قورت داده بتونه انقدر کیوت باشه.

لازم به ذکر بود که اتریس هنوزم همونه حالا یکم، خیلی کم نرم تر اما این دید ییبو بود که روز به روز نسبت بهش عوض میشد.

+ همکلاسیت بود؟

ییبو دستشو انداخت دور گردن ژان.

_ نه ... خواهر سونگیونه ... همیشه به بهونه های مختلف مارو از دست مامان باباها و درسامون نجات میداد میبرد گردش البته الان ازدواج کرده و رفته آمریکا

به وضوح دید که نگاه ژان تغییر کرد. دیگه نتونست خندشو کنترل کنه. لپشو به لپ ژان فشار داد.

+ حسودی کردنی خیلی کیوت میشی میدونستی؟ همیشه حسودی کن

ژان که از حرکت ییبو و حرفاش چشماش گشاد شده بود. دستشو بالا آورد و به زور گره ی دستای ییبو دور گردنشو باز کرد و صورتشو فاصله داد.

ATHERIS (S2)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن