لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.بعد از رفتن ژان و پشت بندش ییبو، دارن انگار به خودش اومده باشه، روی صندلی نشست. سونگیون با ناراحتی به میز تکیه داده بود و بهش نگاه میکرد.
دارن: من...من گند زدم.... اون به اندازه کافی خودشو سرزنش میکرد من احمق گند زدم
دست هاش رو روی صورتش گذاشت و به پایین خم شد.
سونگ: مهم نیست بعدا هم میتونی ازش عذرخواهی کنی
دارن: مهمه خیلی هم مهمه.......من به وضوح دیدم چقدر بهم ریخته و آشفته اس....میدونستم خودش رو برای مرگ یکی از افرادش سرزنش میکنه و حالا که فهمیده بودم دیلانه نباید این حرف ها رو بهش میزدم....نباید این حرف ها رو به کسی میزدم که توی شرایط سخت کنار دیلان بود.....دیلانم..اون منو نمیبخشه
سونگ: ژان مقصر مرگ دیلان نبود.....هیچوقت نبوده....ژان همیشه مخالف حضور دیلان بوده ولی دیلان با لجبازی اونجا موند و خودش هم از تمامی عواقبش خبر داشت....خودش داوطلبانه خودش رو فدا کرد ولی دلیلیش رو نمیدونم...میتونی وقتی آروم شد ازش بپرسی
دارن: خیلی حرفام بد بود
سونگ: اگه سوالی میگی آره...اگه خبری میگی که خودت میدونی دیگه
دارن: میشه....میشه زنگ بزنی ییبو حالش رو بپرسی؟
سونگ: الان نه ولی یکم دیگه باشه
کنارش نشست و شونه اش رو فشار داد.
سونگ: اشکال نداره دست خودت نبود مطمئنم ژان درک میکنه ولی قولی راجب بقیه بهت نمیدم
دارن: یعنی چی؟
قبل از اینکه سونگ فرصت توضیح دادن پیداکنه، تائو که از حرف های سربازهای بخش متوجه ماجرا شده بود با خشم وارد اتاق شد و با گرفتن یقه دارن بلندش کرد.
سونگ: تائو چیکار میکنی؟
تائو: تو چطور به خودت اجازه دادی با ژان اینطوری حرف بزنی هان؟ به چه حقی بهمش ریختی؟
دارن: افسر هوانگ....من.....من متاسفم
تائو: متاسفی؟ تاسف تو به چه دردی میخوره وقتی دوباره حالش رو بد کردی؟ با تاسفت چیکار کنم الان؟ ما این همه تلاش کردیم تا از اتفاقات تلخ اون مدت دورش کنیم و حالا تو با حرف هات همه چی رو خراب کردی
دارن: میدونم.....میدونم و متاسفم....قول میدم ازش عذرخواهی کنم
سونگیون با زحمت تائو رو از دارن جدا کرد و دست هاش رو دورش پیچید تا دوباره بهش حمله ور نشه.
سونگ: تائو آروم باش لطفا....اختیار حرف هایی که میزد رو نداشت اون هم تحت فشار بود.....درکش کن
YOU ARE READING
ATHERIS (S2)
Action˓▾ 𝐅ICTION: ATHERIS (S2) ˓▾ 𝐆ENRE: Action - Angst - Thriller - Romance - Crime ˓▾ 𝐀UTHORs: ꜱʜɪᴀ & ꜰᴀᴛ وانگ ییبـو؛ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست...