part 37

390 85 178
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

بعد از رفتن ژان و پشت بندش ییبو، دارن انگار به خودش اومده باشه، روی صندلی نشست. سونگیون با ناراحتی به میز تکیه داده بود و بهش نگاه میکرد.

دارن: من...من گند زدم.... اون به اندازه کافی خودشو سرزنش میکرد من احمق گند زدم

دست هاش رو روی صورتش گذاشت و به پایین خم شد.

سونگ: مهم نیست بعدا هم میتونی ازش عذرخواهی کنی

دارن: مهمه خیلی هم مهمه.......من به وضوح دیدم چقدر بهم ریخته و آشفته اس....میدونستم خودش رو برای مرگ یکی از افرادش سرزنش میکنه و حالا که فهمیده بودم دیلانه نباید این حرف ها رو بهش میزدم....نباید این حرف ها رو به کسی میزدم که توی شرایط سخت کنار دیلان بود.....دیلانم..اون منو نمیبخشه

سونگ: ژان مقصر مرگ دیلان نبود.....هیچوقت نبوده....ژان همیشه مخالف حضور دیلان بوده ولی دیلان با لجبازی اونجا موند و خودش هم از تمامی عواقبش خبر داشت....خودش داوطلبانه خودش رو فدا کرد ولی دلیلیش رو نمیدونم...میتونی وقتی آروم شد ازش بپرسی

دارن: خیلی حرفام بد بود

سونگ: اگه سوالی میگی آره...اگه خبری میگی که خودت میدونی دیگه

دارن: میشه....میشه زنگ بزنی ییبو حالش رو بپرسی؟

سونگ: الان نه ولی یکم دیگه باشه

کنارش نشست و شونه اش رو فشار داد.

سونگ: اشکال نداره دست خودت نبود مطمئنم ژان درک میکنه ولی قولی راجب بقیه بهت نمیدم

دارن: یعنی چی؟

قبل از اینکه سونگ فرصت توضیح دادن پیداکنه، تائو که از حرف های سربازهای بخش متوجه ماجرا شده بود با خشم وارد اتاق شد و با گرفتن یقه دارن بلندش کرد.

سونگ: تائو چیکار میکنی؟

تائو: تو چطور به خودت اجازه دادی با ژان اینطوری حرف بزنی هان؟ به چه حقی بهمش ریختی؟

دارن: افسر هوانگ....من.....من متاسفم

تائو: متاسفی؟ تاسف تو به چه دردی میخوره وقتی دوباره حالش رو بد کردی؟ با تاسفت چیکار کنم الان؟ ما این همه تلاش کردیم تا از اتفاقات تلخ اون مدت دورش کنیم و حالا تو با حرف هات همه چی رو خراب کردی

دارن: میدونم.....میدونم و متاسفم....قول میدم ازش عذرخواهی کنم

سونگیون با زحمت تائو رو از دارن جدا کرد و دست هاش رو دورش پیچید تا دوباره بهش حمله ور نشه.

سونگ: تائو آروم باش لطفا....اختیار حرف هایی که میزد رو نداشت اون هم تحت فشار بود.....درکش کن

ATHERIS (S2)Where stories live. Discover now