pt.3

833 153 32
                                    


ادامه ی فلش بک*

بعد از چند ساعت با شنیدن صدای خنده های مادرش و اون مرد غریبه بهوش اومد و گیج سرجاش نشست. با یادآوری اتفاقات چندساعت پیش دوباره اشک توی چشم های سرخش جمع شد ولی سریع سرشو تکون داد و با نفس های عمیق خودشو آروم کرد تا گریه نکنه.
لباس هاشو با لباس راحتی عوض کرد و بعد از مکث طولانی با تردید از اتاق خارج شد.
وارد سالن خونه شد که چشمش به مرد غریبه ای که تنهایی روی کاناپه لم داده بود افتاد. با خشم و حرص سمت مرد رفت و با پاش محکم به زانوش کوبید ولی مرد بدون هیچ ریکشنی همونطور با پوزخند بهش خیره شده بود.

x:اوه اینجارو نگاه کن یه توله امگای نر...هوممم یکم رایحت از بقیه ی امگاها قوی تره میتونی از همین الان ازش استفاده کنی و پول در بیاری

مرد سرشو به صورت پسرک که همچنان با اخم بهش خیره بود نزدیک کرد و زبونشو رو گونه ی نرم جونگکوک کشید که باعث درشت شدن چشماش و لرزیدن بدنش شد.

x:از همون روشی که مادرت رایگان انجامش میده

با تکخند از پسر فاصله گرفت و از روی کاناپه بلند شد و سمت در خونه قدم برداشت. سرشو سمت پسرک خشک شده چرخوند و زبونشو روی لبش کشید.

*به مادرت بگو بعدا دوباره همو میبینیم شکلاتی...هوممم شاید سه نفره ادامش دادیم؟ ترکیب شکلات و فندوق باید عالی باشه

بعد از حرفش همونطور که قهقهه میزد از خونه خارج شد. جونگکوک با بدنی لرزون سمت اتاقش دوید ولی با وارد شدنش به اتاق و حس کردن بوی سکس و عرق دستشو جلوی بینیش گرفت و سمت اتاق برادر کوچولوش دوید.
بدون اهمیت به خواب بودن برادرش سمتش رفت و با ترس محکم بغلش کرد که باعث شد پسر بچه ی چهارساله بیدار شه و با صدای بلندی شروع کنه به گریه کردن و صدا زدن مادرش.
جونگکوک سعی کرد با تکون دادن و نوازش برادرش آرومش کنه ولی هیچ تاثیری نداشت .
با شنیدن صدای عصبی مادرش سرشو چرخوند سمت در ولی همین حرکت کافی بود تا چیز تیزی گونشو عمیق خراش بده. پسر بچه با دیدن صورت خیس و قرمز جونگکوک گریه هاش قطع شده بود و مادر عصبیش هم دست کمی از اون نداشت.

H:اوه خدای من..جونگکوک؟ حالت خوبه؟

متعجب از حرف مادرش به خودش اومد و دستشو سمت صورت خیسش برد و انگشتاشو روی گونش کشید. با دیدن خون روی انگشتاش نگاهشو پایین انداخت و به چاقوی خونی روی زمین خیره شد.
بدون توجه به حرف های مبهم مادرش از جاش بلند شد و سمت اتاق خودش رفت و در رو قفل کرد. حتی دیگه اهمیتی به بوی سکس پیچیده توی اتاق نمیداد.
بدون پاک کردن خون روی صورتش و پانسمان کردن زخمش خودشو گوشه ی اتاق جمع کرد.

پایان فلش بک*

K:داییم بعد از چندساعت اومد و زخممو پانسمان کرد... ولی حتی این اتفاقم باعث نشد مادرم یکم بهم توجه کنه. همیشه از نظرش یه هرزه و زیر خواب بودم اونم فقط چون یه امگام..برای همین همیشه از دارویی استفاده میکنم که امگا بودنم رو مخفی کنه

بغضشو به سختی قورت داد و سرشو سمت خواهرش چرخوند و با دیدن صورت خیس از اشکش جا خورد.

K:یوک...
Q:پس زخم روی گونت جای همونه؟

با قطع شدن حرفش توسط صدای پر بغض خواهرش سرشو آروم تکون داد و سر دخترکو روی سینش گذاشت و موهاشو نوازش کرد.

K:گریه نکن یوکی من اینارو برات تعریف نکردم که برام گریه کنی

Q:خانوادت همشون شیطانن...چطور میتونن..خدای من

لبخند تلخی از حرف دختر روی لبش نشست ولی بدون حرفی با نوازش کردن کمر خواهرش اجازه داد دخترک اشک هاشو روی سینش خالی کنه.

______________

با شنیدن صدای زنگ موبایلش پلکاشو از هم فاصله داد و روی تخت نشست. به صورت خوابیده ی خواهرش نگاه کرد و موبایلشو از عسلی کنار تخت برداشت. به شماره ناشناس خیره شد و بعد از مکثی تماسو وصل کرد.

K:الو؟

T:دلم برات تنگ شده بود کوکی

با پیچیدن صدای بم و آشنایی توی گوشش نفسشو حبس کرد و لباشو روی هم فشار داد. پس راجب اون رایحه ی آشنا اشتباه نکرده بود.

K:تهیونگ..

T:درسته کوکی خوشحالم که فراموشم نکردی. بعد از دوسال برگشتم سئول نمیخوای دوست بچگیتو ببینی؟

پوست لبشو توی همین چند ثانیه به قدری کنده بود که میتونست طعم گس خون رو حس کنه.

K:ولی من مهمون دارم فکر نک...
T:اشکالی نداره منم با دوست دخترمم میتونی مهمونتو بیاری

ابروهاش از شنیدن حرف پسر بزرگتر بالا پرید شوکه لب زد

K:دوست دختر؟

T:کامان بیبی انتظار نداشتی که بعد از اعترافم بهت و رد شدنم منتظرت بمونم؟

با شنیدن حرفش پوزخند صدا داری زد که صداش به گوش تهیونگ رسید.

K:چی؟ معلومه که نه فقط نمیدونستم راجب گرایشتم دروغ گفته بودی...قبوله لوکیشن و زمانو برام بفرست حتما با مهمونم میام.فعلا

بدون اینکه اجازه ی حرف دیگه ای به اون آلفای از خود راضی بده تماسو قطع کرد و دستاشو از حرص مشت کرد. نمی‌خواست دوباره ببینتش. کیم تهیونگ تنها آلفایی بود که مقابلش ضعیف میشد .شاید بخاطر این بود که یه آلفای عادی نبود؟

𝘍𝘳𝘦𝘦𝘥𝘰𝘮 𝘧𝘳𝘰𝘮 𝘵𝘩𝘦 𝘕𝘪𝘨𝘩𝘵𝘮𝘢𝘳𝘦 s1Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang